معنی حیرت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(حِ رَ) [ع. حیره] (اِمص.) سرگشتگی، سرگردانی.
فرهنگ عمید
سرگشته شدن، سرگردان شدن، سرگشتگی، سرگردانی،
آشفتگی،
٣. (تصوف) از مراحل سلوک که در آن عارف خود را سرگشته مییابد،
حل جدول
شگفتی
فرهنگ واژههای فارسی سره
شگفتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشفتگی، اعجاب، بهت، تحیر، تذبذب، تردید، تعجب، دودلی، سرگردانی، سرگشتگی، شگفتی، گیجی
فارسی به انگلیسی
Astonishmeht, Awe, Bafflement, Bewilderment, Confusion, Consternation, Perplexity, Puzzle, Puzzlement, Wonderment
فارسی به عربی
اعجاب، اعجوبه، حیره، دهشه، مفاجأه
گویش مازندرانی
میرزا اسماعیل حیرت الارزی از شعرای فارسی گوی هزارجریب بهشهر...
از توابع دهستان پنچک رستاق منطقه ی کجور
فرهنگ فارسی هوشیار
بر یک حال ماندن از تعجب چیزی، نامردی، هیزی
فارسی به ایتالیایی
stupore
فارسی به آلمانی
Bewunderung, Sich fragen, Staunen, Verwunderung (f), Wunder (n), Verwunderung
معادل ابجد
618