معنی حواشی

حواشی
معادل ابجد

حواشی در معادل ابجد

حواشی
  • 325
حل جدول

حواشی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

حواشی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اطراف، اکناف، پیرامون، جوانب، کناره‌ها، حومه، حاشیه‌ها، توضیحات، چاکران، خدمتکاران، نوکران، عیال. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

حواشی در فرهنگ معین

  • (حَ) [ع.] (اِ.) جِ حاشیه.
لغت نامه دهخدا

حواشی در لغت نامه دهخدا

  • حواشی. [ح َ] (ع اِ) ج ِ حاشیه. کرانه و اهل و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). حاشیت: اطراف و حواشی آن بنصرت دین حق. مؤکد گشت. (کلیله و دمنه). و خللی به اوساط و اذناب و اطراف و حواشی آن راه نتوانست یافت. (کلیله و دمنه). حواشی ممالک از سوابق خلل وطوارق زیغ و زلل پاک کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
    - عیش رقیق الحواشی، زندگانی خوب و گوارا. (ناظم الاطباء).
    || خدمتکاران. (غیاث) (آنندراج): بر هر یک از سایر بندگان و حواشی خدمتی معین است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

حواشی در فرهنگ عمید

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حواشی در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

حواشی در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

حواشی در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید