معنی حمراء
لغت نامه دهخدا
حمراء. [ح َ] (ع ص، اِ) مؤنث احمر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || عجم. (منتهی الارب). زیرا بیشتر آنان برنگ شقره هستند: گویند: لیس فی الحمراء مثله، در عجم مثل او نیست. (از اقرب الموارد). || سال سخت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). || سختی گرمای نیم روز. (منتهی الارب) (آنندراج). سختی گرما. || اسم فاس الجدیده. (اقرب الموارد). || سپید.
- امراءه حمراء، زن سپید. و حُمَیراء مصغر آن است. (منتهی الارب).
|| زن سرخ رنگ. (آنندراج).
فرهنگ معین
(حَ) [ع.] (ص.) مؤنث احمر، سرخ - رنگ.
حل جدول
سرخ رنگ
معادل ابجد
249
![معنی و تعبیر شکل زن باردار [حامله] در فال قهوه چیست ؟](https://www.jadvalyab.ir/blog/wp-content/uploads/2022/05/7-similar-to-the-image.jpg)


