معنی حساب
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مص م.) شماره کردن، (اِمص.) شماره، اندازه، (اِ.) دانش ریاضی، تخمین، برآورد، بدهی، قرض.، ~ ِ کار خود را کردن متوجه خطر یا دشواری کار شدن.، ~ ِ کار دست کسی بودن هوشیار بودن. [خوانش: (حِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
شمردن، شماره کردن،
(اسم) شماره، اندازه،
(اسم) (ریاضی) علمی که دربارۀ اعداد، ارقام، و قواعد حسابداری بحث میکند،
* حساب جُمَّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آنها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن مادهتاریخ در شعر به کار میرود. ابجد
حل جدول
شمارگر، شماره، شماره کردن، اندازه، آمار، حسابگر
فرهنگ واژههای فارسی سره
شمارش، رایشگری، شمارشگری
مترادف و متضاد زبان فارسی
آمار، شمارش، شماره، شمار، اندازه، تعداد، حد، عده، سیاهه، بیلان، محاسبه، شمردن، ریاضی، بدهی، قرض،
(متضاد) طلب، بستانکاری، صورت حساب، تخمین، برآورد، قیامت، رستاخیز 01 دلیل، منطق، درست، صحیح، انگیزه، سبب، جهت
فارسی به انگلیسی
Account, Arithmetic, Calculation, Count, Figures, Numbers, Reckoning, Score, Tally
فارسی به ترکی
hesap, matematik
فارسی به عربی
حساب، حکایه، هبه
تعبیر خواب
حساب قیامت را درخواب دیدن بر شش وجه است. اول: پادشاه ظالم. دوم: دل مشغولی. سوم: سختی و رنج. چهارم: بدحالی. پنجم: اندوه وعزا. ششم: عمر کوتاه. - امام جعفر صادق علیه السلام
: اگر کسی بیند در قیامت حق تعالی با وی حساب می کرد و حساب بر وی آسان است، دلیل بر رستگاری و خیر کند. اگر به خلاف این است، بد باشد. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
اگر کسی در خواب بیند که حساب می کرد با کسی دیگر دلیل که در محنت و عذاب افتد و خود را به کار زشتی بدارد. - محمد بن سیرین
عربی به فارسی
شمردن , حساب کردن , محاسبه نمودن , حساب پس دادن , ذکر علت کردن , دلیل موجه اقامه کردن (با) , تخمین زدن , دانستن , نقل کردن () حساب , صورت حساب , گزارش , بیان علت , سبب , علم حساب , حساب , حسابی , حسابگر , حسابدان , محاسبه , محاسبات
فرهنگ فارسی هوشیار
شمار، شمردن، شماره کردن، محاسب، شمارگر
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Ma.rchen [noun]
معادل ابجد
71