معنی حروف عددی

فرهنگ عمید

عددی

مربوط به عدد،
شمردنی، دانه‌ای، ویژگی آنچه بتوان آن را شمرد: فروش عددی،
(قید) [قدیمی، مجاز] اندک، کم،


حروف

حَرف
* حروف روادف: = روادف
* حروف صفیر: حروف ز، س، ص،
* حروف عالیات: (تصوف) موجودات یا شئون ذاتی موجود در غیب‌الغیوب مانند درخت در هسته: ما جمله حروف عالیاتیم مدام / پنهان ز همه به غیب ذاتیم مدام ـ هرچند کتاب عالمی بنوشتیم / پوشیده ز لوح کائناتیم مدام (شاه نعمت‌الله ولی: لغت‌نامه: ۸۱۵)،
* حروف عله: «و»، «ا»، و «ی»،
* حروف معجم: [مقابلِ حروف مهمله] [قدیمی] حروف هجائیه، حروف نقطه‌دار، مانند ب، ت، ث،
* حروف مهمله: [مقابلِ حروف معجم] [قدیمی] حروف بی‌نقطه، مانند ا، ح، د، ر، س،
* حروف هجا (تهجی): نشانه‌هایی که کلمات با آن نوشته می‌شود، از الف تا یا، الفبا،

فارسی به عربی

عددی

عددی

عربی به فارسی

عددی

عددی , نمره ای

لغت نامه دهخدا

عددی

عددی. [ع َ دَ] (ص نسبی) منسوب به عدد. آنچه شمار شود. مقابل وزنی. || آنچه به شمار فروخته شود. (از اقرب الموارد).


واسطه ٔ عددی

واسطه ٔ عددی. [س ِ طَ / طِ ی ِ ع َ دَ دی] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) (اصطلاح ریاضی) عددی که برابر نصف مجموع دو عدد دیگر باشد مانند پنج که واسطه ٔ عددی شش و چهار است.


حروف

حروف. [ح ُ] (ع اِ) ج ِ حَرْف. حروف متداول خط کنونی فارسی، سی وپنج یا سی وهفت است. رجوع به حرف و سبک شناسی ج 1 صص 188-196 شود:
وآن حرفهای خطکتاب او
گوئی حروف دفتر قسطا شد.
دقیقی.
گشتن حال و سخن گفتن بآواز حروف
زبر و زیر همه جمله بزیر قمر است.
ناصرخسرو.
و اعیان این مملکت به دیدار او مفتخرند و جواب این حروف را منتظر. (گلستان). هذا قول الشافعی بحروفه. (المزهر سیوطی)، یعنی بعبارته.
|| حرفهای سربی که در چاپخانه های حروفی بکار برده میشود (اصطلاح امروز).
- حروف اعجام، حروف معجمه. حروف تهجی. ا ب ت ث ح الخ. و رجوع به اعجام و حروف معجم شود.
- حروف تخصیص، حروف تهجی.
- حروف جاره، حروف اضافه.
- حروف جُمَّل، ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ.
- حروف چشمه دار، حروف صاحب دایره.
- حروف حلقیه، حروف شفویه یا شفهیه. رجوع به شفویه شود.
- حروف عالیات، صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: هی الشئون الذاتیه الکامنه فی غیب الغیوب، کالشجره فی النواه و الیها اشار الشیخ بقوله:
کنا حروف عالیات لم تقل
متعلقات فی ذری اعلی القلل
انا انت فیه و نحن انت و انت هو
و الکل هو هو فسل عمن وصل.
هکذا فی اصطلاحات الصوفیه لکمال الدین ابی الغنائم.
- کتاب الحروف، نام دیگر کتاب الهیات ارسطوست.
ترکیب های دیگر:
- حروف صامته. حروف عاطفه. حروف عطف. حروف عله. حروف قلقله. حروف لسنیه یا لسانیه ر ز ژ س ش ص ض. حروف مستعلیه. حروف مسروقه. حروف مشبههبالفعل. حروف معانی. ادوات. رباطات (منطق). حروف تهجی عام. حروف نقطه دار. حروف منقوطه. حروف مقرمطه. حروف مهمله. حروف غیرمعجمه. حروف غیرمنقوطه. حروف مهموسه. حروف ناصبه. حروف نافیه. حروف نداء. حروف نطعیه. حروف نقطه. رجوع به هر یک از این کلمات در ردیف خود شود.
|| (علم...) علمی است که از خواص حروف بطور مفرد و یا مرکب بحث کند، و موضوع این علم، حروف هجاء باشد. ابن ندیم در فهرست و ابن خلدون در مقدمه درباره ٔ آن بحث کرده اند و ما اندکی از آنرا زیر عنوان حروفیان یاد میکنیم. چلبی فهرست کتبی که در این موضوع نوشته شده است چنین یاد کرده است: ازهارالاَّفاق، اساس العلوم و المعانی، اسرارالحروف، الاسرار الشافیه الروحانیه، الاشاره المعنویه، اظهارالرموز، اکسیرالاسماء، الواح الذهب، ایماء الی علم الاسماء، الباقیات الصالحات، بحرالفوائد الحرفیه، بحرالوقوف، بدر ریاض المعارف، برقهالانوار، البرقه النورانیه، بروق الانوار، بغیهالطالب، البهاء الامجد، بهجهالاسرار، بهجهالاَّفاق، بیان المغنم، التعلیقه الکبری، تمیزالصرف، تنزیل الارواح، التوسلات الکتابیه، تیسیرالعرف، تیسیرالمطالب، جامعاللطائف، جنهالاسماء، الجواهر الخمس، الحائز للعون الناجز، حدائق الاسماء، حدیقهالاحداق، الحدیقه السندسیه، الحرز الاسنی، حرزالاقسام، حرزالامان، الحروف الوضعیه، حقائق الحروف، الحقائق السبوحیه، حل رموزالاسماء، حل الرموز، حلهالکمال، خافیه افلاطون و جعفر الصادق و هرمس، خواص الاسرار، خواص الاسماء، خواص القرآن، الخواطر السواغ، الدر المنظم، الدر النظوم، الدر النظیم، درالاسرار، درهالاَّفاق، دره تاج السعاده، دره فنون الکتاب، درهالمعارف، الدرهالناصفه، الرساله اللاهوتیه، رسالهالخفا، الرمز الاعظم، رمزالحقائق، روض الاسرار، روض المعارف، روضهالاسرار، روضهالانوار، زبدهالمصنفات، سرالصرف، سجل الارواح، سجنجل الارواح، سجنجل الجمال، السر الابجدی، سرالاسرار، السر الاسنی، السر الافخر، سرالانس، السر الجامع، سرالجمال، السر الخفی، السر الربانی، سرالسعاده، السر المصون، السر الغامض، السر الفاخر، السر المصون، السر المکتوم، السعد الاکبر، سفر ابراهیم علیه السلام، سفر ادریس علیه السلام، سفر آدم علیه السلام، سفر ارمیا، سفرالخفایا، سفر ذی القرنین، سفر شیت، سفرالمستقیم، سفر نوح علیه السلام، سواطعالانوار، سین الاسرار، شرف التشکیکات، شفأالصدور، شمس الارواح، شمس الاسرار، شمس الاَّفاق، شمس الجمال، شمس الرقوم، شمس لطائف الاسماء، شمس مطالعالقلوب، شمس المعارف، الشمس المنیر، شمس الواصلین، شمس الوصال، الصراط المستقیم، طبیعت نامه، طلسم الارواح، طلسم الاسرار، طلسم الاشباح، الطلسم المصون، عجائب الاتفاق، عجائب الاسماء، العقد المنظوم، العلم الاکبر، علم الهدی، العلم الاسنی، عیون الحقائق، غایهالاَّمال، غایهالحکیم، الغایه القصوی، فاتح المغنم، فتح الکنوز الحرفیه، فخرالاسماء، فرح نامه، فصول سبعه، فصول عشره، فلک الرموز، فلک السعاده، فواتح الاسرار، فواتح الجمال، فهم سلوک المعنی، قاف الانوار، قبس الاقتداء، قبس الانوار، قلم الاسرار، کتاب اسراسم، کتاب الاسفوطاس، کتاب التعریف، کتاب تنکلوشا، کتاب ثابت، کتاب بلیناس، کتاب طمطم، کتاب الغین، کتاب فاه باللسان، کتاب کنکه، کتاب کیباس، کتاب اللوح، کتاب الملاطیس، کتاب الملکوت، کتاب الهاریطوس، کشف اسرارالحروف، کشف اسرارالمعانی، کشف الاسرار، کشف الاشارات، کشف السر المصون، کشف السر المکنون، کشف الغطا، کشف المعاد، الکشف الکلی، کعبهالاسرار، کعبهالجمال، کنزالاسرار، کنزالالواح، کنزالانوار، الکنز الباهر، کنزالدرر، کنزالسعاده، کنزالقاصدین، کنزالمطالب، الکنز المطلسم، کیمیاءالسعاده، لطائف الاسماء، لطائف الاشارات، لطائف الاَّیات، اللطائف الخفیه، اللطائف العلویه، اللطائف الفریده، لمعهالانوار، لوامعالانوار، لوامعالبروق، لوامعالتعریف، لوایح الانوار، المبادی و الغایات، مدخل الی علم الحروف، مشرق الانوار، مصابیح فی الحروف، المطلب الاسنی، مفتاح ابواب السعاده، مفتاح البرق المنشور، مفتاح الکنوز، المقام الاسنی، منبعالاسماء، مناهج الاعلام، منبعالاصول، منبعالعلوم الربانیه، منهج الوهبیه، منیهالطالب، مواقف الغایات، مواقیت البصائر، المواهب الربانیه، نرجس الاسماء، نزههالنفوس، نسیمات الفاتحه، النفحه القدسیه، نور انواره المعارف، وشی المصون، هدایهالقاصدین، یاءالتصریف.


حروف هوائی

حروف هوائی. [ح ُ ف ِ هََ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حروف هوائی مزاج، در برابر حروف آتشی و خاکی و آبی. رجوع به حروف آتشین شود. || سه حرف و. ا. ی. از 28 حرف را حروف هوائیه نامیده اند. رجوع به حروف حلقی شود.


حروف مائیه

حروف مائیه. [ح ُ ف ِ ئی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حروف آبی. رجوع به حروف آبی شود.


حروف چیدن

حروف چیدن. [ح ُ دَ] (مص مرکب) چیدن حروف سربی پهلوی یکدیگر برای صفحه بندی در چاپخانه. ترتیب. حروف چینی.

فرهنگ معین

حروف

جمع حرف، حرف ها، هر یک از قطعه های ریخته گری یا شکل های ترسیمی که در حروفچینی یا ماشین نویسی به کار رود.، ~ ِ الفبا نشانه هایی که واژه های یک زبان به وسیله آن ها نوشته می شود.، ~ ِ ایتالیک نوعی حروف چاپی لاتینی و یونانی به ش [خوانش: (حُ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

حروف

علاماتی که الفبا را تشکیل داده و کلمات از آنها ترکیب می شود

معادل ابجد

حروف عددی

382

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری