معنی حرا
لغت نامه دهخدا
حرا. [ح ُرْ را] (اِخ) نام جائی در بادیه ٔ کلب است. (معجم البلدان).
حرا. [ح َرْ را] (اِخ) موضعی است. نصر گفته است که بادیه ای است مر کلب را. (معجم البلدان).
حرا. [ح َرْ را] (اِخ) ابن ابی کعب انصاری. نام یکی از اصحاب است. (قاموس الاعلام ترکی).
حرا. [ح َ] (ع اِ) حَراه. ناحیه ٔ گشادگی میان سرای. گویند: نزلت ُ بحراه. || بانگ مرغان و غوغای آنها و یا غوغای عام است. (منتهی الارب). بانگ. (مهذب الاسماء). || کنام آهوان. || جای نهادن بیضه ٔ نعامه. ج، احراء. گویند: لاتطر حرانا؛ ای لاتقرب ما حولنا. || (ص) سزاوار: بالحرا ان یکون ذاک، یعنی سزاوار است که آن باشد. و انه لحرا بکذا؛ ای خلیق. و آن را در زبان تازی تثنیه و جمع نباشد. (منتهی الارب):
و هن حری ً ان لایثبن عطیه
و انت حری ً بالنار حین تثیب.
کسائی (از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
ناحیه، ساحت،
گشادگی و فضای وسیع میان خانه،
حل جدول
غار وحی
غار رسالت
غار بعثت
غار رسالت، غار بعثت، غار وحی
حرا و ناروا
ناشایست
معروفترین نام کوه حرا
جبل النور
از نامهای کوه حرا
جبل الاسلام
فرهنگ فارسی آزاد
غار حِرّا، غاری است در کوه حِرّا در شش کیلومتری شمال شرقی مکّه که حضرت محمد بسیار به آن مکانِ خلوت تشریف می بردند تا اینکه در همان محل به رسالت مبعوث شدند،
اطلاعات عمومی
معادل ابجد
209