معنی حجره

حجره
معادل ابجد

حجره در معادل ابجد

حجره
  • 216
حل جدول

حجره در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

حجره در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • دکان، دکه، غرفه، مغازه، تجارتخانه، کلبه، اتاق، خانه، اتاق طلبه، دکان تاجر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

حجره در فرهنگ معین

  • (حُ رِ) [ع. حجره] (اِ.) خانه، اتاق. ج. حجرات.
لغت نامه دهخدا

حجره در لغت نامه دهخدا

  • حجره. [ح ُ رَ] (اِخ) جایی است که در میان سیاه چال واقع بود و ارمیای نبی را آنجا حبس نمودند. (ارمیا 37:16، قاموس کتاب مقدس). توضیح بیشتر ...
  • حجره. [ح ُ رَ] (ع اِ) پاره ای زمین دیوار در کشیده ٔ مسقف. پاره ای از زمین. (دهار). ج، حُجَر، حُجرات، حُجَرات و حُجُرات. || در تداول فارسی زبانان، اطاق طلبه در مدرسه. || دکان تاجر. || هریک از خلوتهای حمام: حمامی دارای ده حجره. || خانه ٔ خرد. (منتهی الارب). خانه. اتاق. غرفه:
    ز خراد برزین گل مهر خواست
    ببالین مست آمد از حجره راست.
    فردوسی.
    چو خورشید تابنده شد ناپدید
    در حجره بستند و گم شد کلید.
    فردوسی.
    زن از حجره رفت و به ایوان رسید
    نگه کرد سین دخت او را بدید. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

حجره در فرهنگ عمید

  • اتاقی در مدرسه یا کاروان‌سرا،
    [قدیمی] غرفه، اتاق،
    [قدیمی] خانه،
    [قدیمی] ناحیه،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

حجره در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

حجره در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

حجره در فرهنگ فارسی هوشیار

  • پاره زمین دیوار کشیده مسقف، پاره از زمین، غرفه
فرهنگ فارسی آزاد

حجره در فرهنگ فارسی آزاد

  • حُجْرَه، غُرفَه، ناحیه، اطاق، محل نگهداری گاو و گوسفند و شتر (جمع:حُجَر، حُجُرات، حُجَرات)،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه