معنی جیش
حل جدول
سپاه
عربی به فارسی
ارتش , لشگر , سپاه , گروه , دسته , جمعیت , صف , نظامی , سربازی , نظام , جنگی , ارتشی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
لشکر، سپاه، ارتش،
جیغ
جیغ زدن (کشیدن): (مصدر لازم) فریاد کشیدن با صدای نازک و بلند، داد زدن،
فرهنگ فارسی هوشیار
ارتش
جیش العمال
گروه کار ورزان
صاحب جیش
سپهدار (صفت) سپهسالار لشکر فرمانده قشون.
ارکان جیش
آرایش سپاه: پیش سپاه (مقدمه)، دل سپاه (قلب)، راست سپاه (میمنه)، چپ سپاه (میسره)، دمدار (ساقه) (دمدار ساقه ی لشکر)
فرهنگ فارسی آزاد
جَیْش، لشکر، سپاه، گروه، دسته و قماس (از اشیاء یا حیوانات) (جمع:جُیُوش)،
فارسی به ایتالیایی
pipi
لغت نامه دهخدا
صاحب جیش. [ح ِ ج َ / ج ِ] (ص مرکب، اِ مرکب) صاحب الجیش. سپهسالار لشکر: القبض علی اریارق الحاجب صاحب جیش الهند و کیف جری ذلک... (تاریخ بیهقی ص 218).
گشته داود نبی زراد لشکرگاه او
باز صاحب جیش آن لشکر سلیمان آمده.
خاقانی.
امیر ناصرالدین در عهد سلطنت منصوربن نوح سامانی با ابواسحاق البتکین که صاحب جیش خراسان بود به خدمت تخت او رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 24). و ابوالحسن سیمجوری صاحب جیش و لشکرکش خراسان به نیشابور بود... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 45). فخرالدوله بر میسره ٔ لشکر خراسان مقابل علی کامه بایستاد که صاحب جیش مؤیدالدوله بود... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 69). مأمون بن محمد بر دست غلامان خویش در ضیافت صاحب جیش کشته شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 179). سباشی تکین را که خویش و صاحب جیش او بود با لشکر وافر به خراسان فرستاد... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 292). و بعد از آن صاحب جیش متوجه ایشان شده امرا و اعیان مأمون از این حرکت پشیمان گردیده از انتقام سلطان بغایت متوهم گشتند. (حبیب السیر جزء چهارم از ج 2 ص 138). در سنه ٔ خمس و ثلاثین و اربعمائه (435 هَ. ق.) مودود سپاهی آزموده با صاحب جیش به خراسان فرستاد... (حبیب السیر جزء چهارم از ج 2 ص 143).
غزوه ٔ جیش الامر...
غزوه ٔ جیش الامراء. [غ َزْ وَ ی ِ ج َ شِل ْ اُ م َ] (اِخ) یا غزوه ٔ مُؤتَه. صاحب امتاع الاسماع این جنگ را غزوه شمرده ولی ابن سعد در طبقات آن راسریه دانسته است. رجوع به جیش الامراء و مؤته شود.
معادل ابجد
313