معنی جیره

فرهنگ معین

جیره

(رِ) (اِ.) جنس (از خوردنی و نوشیدنی و پوشاک) یا پولی که به مزدوران و سربازان دهند. مق مواجب.


جیره خوار

کسی که جیره دریافت می کند، مجازاً نوکر. [خوانش: (~. خا) (ص فا.)]

حل جدول

جیره

غذای معین

خوراک معین

فارسی به انگلیسی

جیره‌

Allowance, Portion

فرهنگ فارسی هوشیار

جیره خوری

عمل جیره خوار.


جیره خوار

(صفت) آنکه از مخدوم خود جیره گیرد.


جیره خواری

عمل جیره خوار.


جیره

جمع جار، همسایگان


جیره خور

(صفت) آنکه از مخدوم خود جیره گیرد.

فرهنگ عمید

جیره

مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار، و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله‌های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه، و امثال آن به کسی می‌دهند، روزیانه، راستاد، رستاد،


جیره خوار

کسی که از دیگری جیره می‌گیرد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جیره

سهم، آذوقه، توشه، خوراک، سوروسات، سیوروسات، قوت، راتب، رستاد، مستمری، مقرری

فارسی به عربی

جیره

حصه، زی

گویش مازندرانی

جیره

صدای خوک در وقت جفت گیری یا هنگام تیر خوردن، فریاد، جیغ...


جیره جیره هکاردن

آواز جمعی پرندگان

معادل ابجد

جیره

218

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری