معادل ابجد
جوهر در معادل ابجد
جوهر
- 214
حل جدول
جوهر در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
جوهر در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
اصل، ذات، عصاره، کنه، گوهر، گهر، ماهیت، چکیده، زبده، مرکب،
(متضاد) صورت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
جوهر در فرهنگ معین
- اصل و عصاره هر چیز، هر چیزی که قایم به ذات خودش است، هر سنگ گرانبها. [خوانش: (جُ هَ) [معر. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
جوهر در فرهنگ عمید
-
هر نوع مادۀ رنگی که در رنگرزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد،
مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشتافزار کاربرد دارد،
استعداد و شایستگی،
حقیقت،
اصل و خلاصۀ چیزی،
(فلسفه) [جمع: جواهر، مقابلِ عرض] آنچه قائمبهذات باشد،
[جمع: جواهر] [قدیمی] هریک از سنگهای گرانبها مانند الماس، زمرد، یاقوت، فیروزه، و مروارید که بیشتر برای زینت به کار برده میشود،
[قدیمی، مجاز] درخشش، جلا،
* جوهر بوره: (شیمی) =اسیدبوریک
* جوهر سرکه: (شیمی) =اسیداستیک
* جوهر فرد: (فلسفه) [قدیمی] ذره که قابل تجزیه نباشد، جزء لایتجزا،
* جوهر گوگرد: (شیمی) =اسیدسولفوریک
* جوهر مورچه: (شیمی) =اسیدفرمیک. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژههای فارسی سره
جوهر در فرهنگ واژههای فارسی سره
- گوهر، دوات
فارسی به انگلیسی
جوهر در فارسی به انگلیسی
- Acid, Being, Content, Core, Essence, Germ, Ink, Juice, Meat, Mettle, Quintessence, Substance, Timbre. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی
جوهر در فارسی به ترکی
- mürekkep
فارسی به عربی
جوهر در فارسی به عربی
- ان یکون، حامض، حبر، عصیر، قلب، ماده، مساله، نخاع
نام های ایرانی
جوهر در نام های ایرانی
- دخترانه، گوهر
عربی به فارسی
جوهر در عربی به فارسی
- فروهر , هستی , وجود , ماهیت , گوهر , ذات , اسانس
گویش مازندرانی
جوهر در گویش مازندرانی
- گوهر، جوهر، وجود، نفت، مرکب، جوهر
فرهنگ فارسی هوشیار
جوهر در فرهنگ فارسی هوشیار
- گوهر، هر سنگ که از آن منفعتی بر آید همچون الماس و یاقوت و لعل و امثال آن، موجود فی نفسه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
جوهر در فرهنگ فارسی آزاد
- جَوْهَر، گوهر، هر سنگ قیمتی و نفیس مانند الماس و یا قوت و زمرد و فیروزه و غیره، اصل و خلاصه هر چیز، آنچه قائم بالذّات باشد (مقابل عَرَض)، اصل و ذات طبیعی هر چیز، جزء غیر قابل هر شیئ (در فارسی به اسید هم می گویند) (جمع:جَواهِر)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
جوهر در فارسی به ایتالیایی
- essenza
- inchiostro
- sostanza
فارسی به آلمانی
جوهر در فارسی به آلمانی
- Gemüt (n), Herz (n), Saeure [noun], Tinte (f), Kürbis (m), Saft (m). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید