معنی جوشانده‌ای در پزشکی قدیم

لغت نامه دهخدا

پزشکی

پزشکی. [پ ِ زِ] (حامص، اِ) پجشگی. طب. معالجه. اِساء. اَسو. مواسات:
اگر در پزشکیت بهره بدی
وگر نامت از دور شهره بدی.
فردوسی.
پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند.
فردوسی.
پزشکی چون کنی دعوی که هرگز
نیابد راحت از بیمار بیمار.
ناصرخسرو.
جز که گمراه و بتن رنجه نباشی چو همی
رهبر از گمره جوئی و پزشکی ز سقیم.
ناصرخسرو.
عرب بر ره شعر دارد سواری
پزشکی گزیدند مردان یونان.
ناصرخسرو.
خورش باید از میزبان گونه گون
نه گفتن کز این کم خور و زان فزون
اگرچه بود میزبان خوش زبان
پزشکی نه خوب آید از میزبان.
اسدی (گرشاسب نامه نسخه ٔ کتابخانه ٔ مؤلف ص 21).


قدیم

قدیم. [ق َ] (ع ص) دیرینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم. || کهنه. || پیشین و سابق. || باس وباش. || پیر و سال دیده. (ناظم الاطباء).
- قدیم الایام، روزگار دیرینه. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).

قدیم. [ق ِدْ دی] (ع اِ) پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سردار. || سرآمد مردم در شرف. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

پزشکی

(حامص.) طبابت، معالجه بیماران، (ص نسب.) منسوب به پزشک، طبی.، ~ قانونی شاخه ای از فن پزشکی که از شناسایی آسیب های ناشی از جنایات بحث می کند. [خوانش: (~.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

مداراک پزشکی

گواهینامه های پزشکی

فارسی به عربی

پزشکی

طب، طبیب

فارسی به آلمانی

پزشکی

Medizin (f)

فرهنگ عمید

پزشکی

دانش معالجۀ بیماران، طبابت،
شغل و عمل پزشک، طبابت،
(صفت نسبی، منسوب به پزشک) آنچه مربوط به معالجۀ بیماران است، طبی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پزشکی

طبابت، طبی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

جوشانده‌ای در پزشکی قدیم

1077

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری