معنی جهانی
فارسی به انگلیسی
Catholic, Cosmopolitan, Earthly, Ecumenical, Global, International, Universal, World, World-Wide, Worldly
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
بینالمللی
مترادف و متضاد زبان فارسی
عالمگیر، دنیایی، دنیوی، کلی
فارسی به عربی
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ عمید
مربوط به جهان،
بینالمللی،
(اسم) هریک از مردم جهان،
فارسی به آلمانی
Weltweit
لغت نامه دهخدا
این جهانی. [ج َ] (ص نسبی) منسوب به این جهان. دنیوی. (فرهنگ فارسی معین). منسوب و متعلق به این جهان و این مکان. (ناظم الاطباء): باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم... تا روشن گشت که نعمتهای اینجهانی چون روشنایی برق است. (کلیله و دمنه). در حرم شاه کنیزکی بود این جهانی و مدتها عاشق جمال این پسر بود. (سندبادنامه ص 68).
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
69