معنی جناح سیاسی

قطب

فراکسیون

جناح، خطف، ممر

(ورزش) هریک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی،
(نظامی) [قدیمی] هریک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار می‌گرفت،
[قدیمی] بال،
* جناح‌ ایمن: جناح راست، میمنه،
* جناح‌ ایسر: جناح چپ، میسره،

پهلو , تهیگاه , طرف , جناح , از جناح حمله کردن , درکنار واقع شدن , حاشیه , سجاف , کناره , حاشیه دار کردن , ریشه گذاشتن به , چتر زلف , چین , لبه , دنباله , رشته , همراهان , ملتزمین , رشته مسلسل , اپارتمان , اتاق مجلل هتل , قطعه موسیقی , بال , پره , قسمتی از یک بخش یا ناحیه , گروه هوایی , هر چیزی که هوا را برهم میزند (مثل بال) , بال مانند , زاءده حبابی , زاءده پره دار , شاخه , شعبه , دسته حزبی , پرواز , پرش , بالدار کردن , پردارکردن , پیمودن

بال، هر یک از دو طرف لشکر. [خوانش: (جَ) [ع.] (اِ.)]

(جُ) [معر.] (اِ.) گناه، بزه.

[ع.] (ص نسب.) منسوب به سیاست، مربوط به سیاست، امور سیاسی.

بال، پژیر، گُناه

بال، سمت، سو، طرف، شاخه، فراکسیون، گروه

بال، دست، بازو، جانب، کرانه، نفس چیزی گروهی از هر چیز گروهی از هر چیز

جَناح، بال، بازو (جمع:اَجْنِحَه، اَجْنُح)،

جُناح، گُناه، میل بگناه،

Achsel (f), Flügel (m), Gruppe (f), Schulter (f), Schultern, Sollte, Tragen, Chorgang (m), Gang (m), Seitenschiff (church) ; gang, Seitenschiff (n)

خفض جناح. [خ َ ض ِ ج َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پر گستردن. (مهذب الاسماء). || تواضع کردن. فروتنی کردن. (یادداشت بخط مؤلف).

203