معنی جلگه علف زار
حل جدول
استپ
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
علف زار. [ع َ ل َ] (اِ مرکب) چراگاه. مرغزار. زمینی که علف بسیار دارد. (از ناظم الاطباء) (آنندراج):
کجا بد علفزار و آب روان
فرودآمد آن جایگه پهلوان.
فردوسی.
ندیدستی که گاوی در علفزار
بیالاید همه گاوان ده را.
سعدی (گلستان).
فرهنگ معین
فرهنگ پهلوی
زمین پهناور
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
دشت، هامون
فارسی به آلمانی
Blank [adjective], Einfach, Kampagne [noun], Schlicht
گویش مازندرانی
علف سبزه
عربی به فارسی
علیق , علوفه , علف , تلا ش وجستجو برای علیق , غارت کردن , پی علف گشتن , کاوش کردن
معادل ابجد
446