معنی جلد

جلد
معادل ابجد

جلد در معادل ابجد

جلد
  • 37
حل جدول

جلد در حل جدول

  • واحد شمارش کتاب، روکش، چست و چالاک
  • چست و چابک و تند.
  • روکش
  • واحد شمارش کتاب
  • چابک
فرهنگ معین

جلد در فرهنگ معین

  • پوست، چیزی که کتاب، دفتر و مانند آن را پوشش دهد، جلد کتاب، جلد دفتر، توی ~ کسی رفتن کسی را وسوسه کردن و از کاری منصرف ساختن یا به کاری برانگیختن. [خوانش: (جِ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
  • (جَ) [ع.] (ص.) چابک.
فرهنگ عمید

جلد در فرهنگ عمید

  • [جمع: اجلاد] چابک، چالاک،
    ویژگی کبوتری که به مکانی تعلق پیدا کرده و در هر حالت به آن مکان بازمی‌گردد،. توضیح بیشتر ...
  • تازیانه زدن،
  • لایۀ محکمی که روی کتاب، دفتر، مجله، و امثال آن بکشند یا بچسبانند: جلدِ کتاب، جلدِ دفتر،
    واحد شمارش کتاب، دفتر، کتابچه، و امثال آن، نسخه،
    پوشش،
    [جمع: جلود] (زیست‌شناسی) پوست،
    پوست یک‌پارچۀ بدن حیوان، مانند مَشک و خیک،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جلد در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

جلد در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

جلد در فارسی به عربی

  • بسرعه، تغلیف، جلد، حافظه، حجم، ستره، صدفه، غطاء، مجلد
عربی به فارسی

جلد در عربی به فارسی

  • شلا ق زنی , تشکیل تاژک , پوست , پوست خام گاو وگوسفند وغیره , چرم , پنهان کردن , پوشیدن , مخفی نگاه داشتن , پنهان شدن , نهفتن , پوست کندن , سخت شلا ق زدن , بند چرمی , قیش , قیش چرمی , چرمی کردن , چرم گذاشتن به , شلا ق زدن , جلد , با پوست پوشاندن , لخت کردن. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

جلد در گویش مازندرانی

  • چابک، تند، زرنگ، پرس و جو، بازیابی
فرهنگ فارسی هوشیار

جلد در فرهنگ فارسی هوشیار

  • نیرومند، چابک پوست بدن انسان و حیوان پوست بدن انسان و حیوان
فرهنگ عوامانه

جلد در فرهنگ عوامانه

  • به معنی چست و چابک و تند است.
فارسی به ایتالیایی

جلد در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

جلد در فارسی به آلمانی

  • Einhüllen, Jacke (f), Jackett (n), Lebhaft, Rasch, Regsam, Schnell, Bekleiden, Bezug, Decke (f), Deckel (m), Decken, Deckung (f). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید