معنی جلادت
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Presence
فرهنگ فارسی آزاد
جَلادَت، (جَلُدَ- یَجْلُدُ) قوی بودن- سخت و محکم بودن- صبور بودن در مصائب،
جَلادَت، استحکام- سختی و قوّت- صبر و تحمل،
فرهنگ معین
(مص ل.) چابک بودن، (اِمص.) چابکی. [خوانش: (جَ جِ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
۱. صلابت.
۲. نیرومندی.
۳. چابکی.
۴. دلیری،
فرهنگ فارسی هوشیار
مردانگی، چستی (مصدر) جلد بودن چابکبودن، نیرومند بودن، (اسم) چابکی چابک سواری. -4 یلی پهلوانی شجاعت. چالاک شدن
مترادف و متضاد زبان فارسی
جلادت، دلاوری، شجاعت، مردانگی
جنگاوری
جلادت، جنگجویی، دلاوری، رزمندگی، شجاعت
فرزی
تردستی، جلادت، چابکی، چالاکی، شطارت،
(متضاد) کندی
دلاوری
تهور، جلادت، جنگاوری، دلیری، رشادت، شجاعت، شهامت، نبردآزمایی،
(متضاد) جبن
دلیری
تهور، جرات، جسارت، جلادت، جلدی، دلاوری، شجاعت، شهامت، گستاخی، مردانگی،
(متضاد) جبن
شجاعت
پرجگری، پهلوانی، جلادت، جنگاوری، جنگجویی، دلاوری، دلیری، رشادت، شهامت، قهرمانی، مردانگی، یلی،
(متضاد) جبن
تندی
سختی، شدت، پرخاش، تشدد، تغیر، حدت، خشونت، سورت، شدت، غضب، معاتبه،
(متضاد) رفق، شکیبایی، مدارا، ملایمت، سرعت، شتاب،
(متضاد) کندی، برندگی، تیزی، جلادت،
(متضاد) بردباری
معادل ابجد
438