معنی جغرافی دان مراکشی

حل جدول

فارسی به عربی

جغرافی دان

جغرافی


جغرافی

جغرافیه


مراکشی

مغربی

عربی به فارسی

جغرافی

جغرافی دان

فرهنگ معین

جغرافی

(جُ) [معر - یو.] (اِمر.) دانشی است که در باره زمین و تقسیمات طبیعی، سیاسی، جغرافی و انسانی آن بحث می کند و آن شامل اقسامی است.

فرهنگ عمید

جغرافی

=جغرافیا

فارسی به ایتالیایی

جغرافی

geografia

فرهنگ فارسی هوشیار

جغرافی

علمی است که در خصوص احوال کره زمین و اوضاع طبیعی و سیاسی کشورها و چگونگی زندگی موجودات روی زمین بحث میکند


مراکشی

(صفت) منسوب به مراکش: از مردم مراکش اهل مراکش، ساخته و پرداخته مراکش.

لغت نامه دهخدا

علی مراکشی

علی مراکشی. [ع َ ی ِم َرْ را ک ُ] (اِخ) ابن علی بن عمر مراکشی. مکنی به ابوالحسن. از علمای قرن 7 هَ. ق. در بلاد مغرب. وی در علم نجوم و ریاضی و جغرافی و در ساختن ساعتهای آفتابی شهرت داشت. او راست: 1- تلخیص العمل فی رؤیه الهلال. 2- جامعالمبادی والغایات فی علم المیقات. (از معجم المؤلفین از تراث العرب العلمی طوقان ص 365).

علی مراکشی. [ع َ ی ِ م َرْ را ک ُ] (اِخ) ابن محمد مسفیوی مراکشی. مکنی به ابوالحسن. مورخ و ازوزراء بود و در عهد دولت حسینی عهده دار وزارت شکایات بود و در سال 1315 هَ. ق. درگذشت. او راست: الدررالسنیه فی الدوله الحسینیه. (از معجم المؤلفین).

علی مراکشی. [ع َ ی ِ م َرْ را ک ُ] (اِخ) ابن محمدبن عبدالرحمان اقاوی الاصل. مشهور به مراکشی. وی فقیه و نحوی و از قبیله ٔ بنی صالح در سوس اقصی بود و در سال 910 هَ. ق. در حضره مکناسیه درگذشت. او راست: 1- اجوبه حسان در فقه. 2- شرح برمنظومه ٔ وجیزه ٔ ابوالعباس مجیلدی در توقیت. (از معجم المؤلفین از اخبار مکناس ابن زیدان ج 5 ص 450).


حسن مراکشی

حسن مراکشی. [ح َ س َ ن ِ م َ ک ِ] (اِخ) ابن علی بن عمر مکنی به ابوعلی ریاضی. زنده ٔ 750 هَ. ق. او راست:«آلات التقویم » و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 276).


دان دان

دان دان. (ص مرکب) متفرق و پاشان و پراکنده و از هم جدا. (ناظم الاطباء). دانه دانه.
- دان دان بیرون زدن، دانه ها بیرون آمدن بر اندام در بیماری سرخک و آبله مرغان و حصبه و جز آن.

معادل ابجد

جغرافی دان مراکشی

1920

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری