معنی جدیر

فرهنگ عمید

جدیر

سزاوار، شایسته، اهل: پیر را گفتم از سر تحقیق / ای تو را مُلک و دین جدیر و حقیق (سنائی۱: ۳۵۱)،

فرهنگ معین

جدیر

چاردیواری، سزاوار، شایسته. [خوانش: (جَ دِ) [ع.] (اِ. ص.)]

حل جدول

فرهنگ فارسی آزاد

جدیر

جَدِیر، سزاوار، شایسته، لایق، محل محصور به دیوار (جمع:جُدَراء، جَدِیْرُوْن)،

عربی به فارسی

جدیر

شایسته , لا یق , شایان , سزاوار , مستحق , فراخور


جدیر بالاعجاب

پسندیده , قابل پسند , قابل تحسین , ستودنی


جدیر بالاحترام

ستودنی , ستوده , قابل ستایش


جدیر بالثناء

ستودنی


جدیر بالثقة

قابل اعتماد , معتمد , موثق , درست , امین


جدیر بالملاحظة

قابل مراعات , قابل مشاهده , قابل گفتن

فرهنگ فارسی هوشیار

جدیر

سزاوار، لایق

فارسی به عربی

ستودنی

جدیر بالاحترام، جدیر بالاعجاب، جدیر بالثناء


شایان

جدیر، کبیر

معادل ابجد

جدیر

217

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری