معنی جدال
فرهنگ عمید
جنگ، ستیز: بیخیل و بیسپاه شکستی سپاهها / بیجنگ و بیجدال گُشادی حصارها (لامعی: ۶)،
پیکار، رقابت: جدال بر سر قهرمانی،
کشمکش، جروبحث، بگومگو،
فارسی به انگلیسی
Disagreement
مترادف و متضاد زبان فارسی
آرزم، بحث، پرخاشجویی، پیکار، جر، جنگ، حرب، خصومت، رزم، زدوخورد، ستیز، ستیزه، عناد، کشمکش، گیرودار، مجادله، مخاصمه، مرافعه، مشاجره، معرکه، مقاتله، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع، نقار
فرهنگ معین
(مص ل.) نبرد کردن، (اِمص.) دشمن، (اِ.) جنگ، ستیز. [خوانش: (جِ) [ع.]]
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
کشمکش
کلمات بیگانه به فارسی
کشمکش
فرهنگ فارسی هوشیار
خصومت کردن با کسی، پیکار
فارسی به آلمانی
Gefecht, Schlacht (f)
فرهنگ فارسی آزاد
مُجادَلَه، جِدال، (جادَلَ، یُجادِلُ) جدال کردن با یکدیگر، نزاع و ستیز کردن، مناقشه کردن،
معادل ابجد
38