معنی جداشده

واژه پیشنهادی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مطلقه

جداشده

انگلیسی به فارسی

isolated

جداشده

فرهنگ عمید

گسلانیده

بریده،
جداشده،


منتزع

جداشده، از‌جا‌کنده‌شده،


بریده

جداشده،
زخم‌شده،
شکافته‌شده،


منفصل

جداشده،
بریده‌شده،
قطعه‌قطعه‌شده،


منفک

بازشده، جداشده،
رهاشده،


مجزا

سواکرده‌شده، جداشده،
تجزیه‌شده، جزءجزءشده،

معادل ابجد

جداشده

317

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری