معنی جانسوز

مترادف و متضاد زبان فارسی

جانسوز

جانکاه، جانگداز، جگرسوز، دلخراش، دلگداز، سوزناک


جگرخراش

جانسوز، جگرسوز، دل‌خراش، سوزناک


جگرسوز

جانسوز، جگرخراش، حزن‌انگیز، دردانگیز، سوزناک


جانکاه

جانسوز، جانگداز، جگرخراش، دلخراش، دلخراش، دلگداز، رنج‌آور، مولم،
(متضاد) جان‌پرور

حل جدول

جانسوز

سوزناک

فارسی به انگلیسی

جانسوز

Heart-Rending, Tragic

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

heart rending

جانسوز

فرهنگ فارسی هوشیار

غم

الفاظ و ترکیب جانکاه، جانسوز، فربه، سنگین، بمعنای اندوه و حزن هم آمده


گریه زدن

(مصدر) اشک ریختن: چندان که زدم گریه باین شعله جانسوز ساکن نشد آتش زدرون آب زبیرون. (میرشاهی)

فرهنگ عمید

قصد

آهنگ، عزم،
منظور، مقصود،
سوءِ نیت،
* قصد داشتن: (مصدر متعدی) عزم و آهنگ داشتن،
* قصد قربت: آهنگ کاری نیکو کردن با نیت تقرب به خدا،
* قصد کردن: (مصدر لازم) آهنگ کردن، عزم کردن: کجا گویم که با این درد جانسوز / طبیبم قصد جان ناتوان کرد (حافظ: ۲۸۰)،

لغت نامه دهخدا

صافی جزری

صافی جزری. [] (اِخ) یکی از شعرای عثمانی و وزرای دوره ٔ سلطان بایزیدخان و بنده ٔ مولانا جزری است که از مصر به استانبول منتقل شده. وی ابتدا در شمار خدام ابوالفتح سلطان محمدخان ثانی بود، سپس به رتبه ٔ دفترداری (وزارت مالیه) و به مرتبه ٔ صدارت نایل شد. او را اشعاری جانسوز است. (قاموس الاعلام ترکی). و صاحب کشف الظنون گوید: در کتاب زبدهالاشعار فائضی چهار بیت از اشعار او ذکر شده است.

معادل ابجد

جانسوز

127

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری