معنی جانب

حل جدول

جانب

طف

زی، فرا

سو

فرا

زی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جانب

پهلو، جهت، سمت، سو، طرف، عرض، کرانه، کران، کنار، ناحیه، ور

فارسی به انگلیسی

جانب‌

Part, Side, Stead, To, Behalf

فرهنگ فارسی هوشیار

جانب

پهلو، طرف، کنار، سمت، نحو، کناره، ضلع


جانب داری

عمل جانب دار طرفداری مدد کاری حمایت.


از جانب

‎ از سوی، در زمینه ی ‎ در باب، از قبیل از سوی. یا از جانب دیگر. از سوی دیگر از طرف دیگر، بعبارت دیگر بتعبیر دیگر بدیگرنحو.


این جانب

‎ این طرف این سو، (اسم) شخص متکلم یا نویسنده از خود بدین کلمه تعبیر آورد. توضیح (این جانبه) با افزودن ها ء تا ءنیث بکلمه (این جانب) چنانکه در بعض اعلانها دیده شده است از غلطهای فاحش است.

فرهنگ معین

جانب

پهلو، طرف، سوی، جهت، ناحیه، جمع جوانب. [خوانش: (نِ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

جانب

پهلو، کرانه، طرف،
جهت،
ناحیه،

عربی به فارسی

جانب

طرف , سو , سمت , پهلو , جنب , طرفداری کردن از , در یکسو قرار دادن

لغت نامه دهخدا

من جانب

من جانب. [م ِ نِب ْ] (ع حرف جر + اسم) از جانب. از سوی. از پیش. (از ناظم الاطباء).
- من جانب اﷲ، از پیش خدا. (ناظم الاطباء): من جانب اﷲ بود که فلان امر پیش آمد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


یک جانب

یک جانب. [ی َ / ی ِ ن ِ] (ص مرکب) یک طرف. || رفیق. متحد. همراه. (ناظم الاطباء).

معادل ابجد

جانب

56

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری