معنی جامه

جامه
معادل ابجد

جامه در معادل ابجد

جامه
  • 49
حل جدول

جامه در حل جدول

  • کسوت، لباس، رکو
  • کسوت، پوشش، پوشیدنی، پیراهن، پوشاک
  • کسوت
  • ثوب
مترادف و متضاد زبان فارسی

جامه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پوشش، پوشیدنی، پوشاک، پیراهن، پیرهن، ثوب، حله، دثار، رخت، قمیص، لباس، ملبوس، جام، صراحی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

جامه در فرهنگ معین

  • لباس، تن پوش، جام، صراحی، پارچه، پارچه نادوخته. ، ~ عباسیان کنایه از: لباس سیاه. ، ~ فرو نیل کردن کنایه از: سیاه کردن لباس به نشانه عزادار شدن. ، ~ قبا کردن کنایه از: پیراهن دریدن از شدت شور و وجد یا اندوه. [خوانش: (مِ) [په. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

جامه در فرهنگ عمید

  • جام شراب: که چون ز جامه به جام اندرون فروریزی / به وهم روزه بدو بشکند دل ابدال (منجیک: شاعران بی‌دیوان: ۲۴۱)،. توضیح بیشتر ...
  • پوشاک، لباس: قضا کشتی آنجا که خواهد بَرَد / وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد (سعدی۱: ۱۴۲)،
    [قدیمی] پارچۀ دوخته یا نادوخته. ٣. [قدیمی] بستر. 4. [قدیمی] هرچیز گستردنی،
    * جامهٴ ‌خواب:
    لباس راحتی که هنگام خواب بر تن کنند، لباس‌خواب،
    [قدیمی] آنچه هنگام خوابیدن در زیر و روی خود بیندازند از تشک و لحاف و بالش، بستر، رختخواب،
    * جامهٴ ‌خورشید (آفتاب): [قدیمی، مجاز]
    گردوغبار یا ابری که آفتاب با آن پوشیده شود،
    برگ درختان،
    * جامه دریدن: (مصدر لازم) [قدیمی] جامه در تن پاره کردن از شور و هیجان یا کثرت غم و اندوه،
    * جامهٴ راه: [قدیمی] جامه‌ای که در سفر بر تن کنند، لباس سفر، جامۀ سفر: نبود آگه که شاهان جامهٴ راه / دگرگونه کنند از بیم بدخواه (نظامی۲: ۱۵۰)،
    * جامهٴ غوک: (زیست‌شناسی) [قدیمی] =جلبک: حریر عنکبوت و جامهٴ غوک / نزیبد جز به اندام خبزدوک (امیرخسرو: لغت‌نامه: جامۀ غوک)،
    * جامهٴ کاغذین: [قدیمی] لباسی کاغذی که بعضی دادخواهان برای آنکه جلب نظر پادشاه یا امیر را بکنند بر تن می‌کرده و موضوع دادخواهی خود را بر آن می‌نوشته‌اند،
    * جامهٴ کعبه: پوششی از پارچۀ نفیس ابریشمی که بر روی خانۀ کعبه کشیده شده و هر سال با مراسم خاصی عوض می‌شود،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

جامه در فارسی به انگلیسی

  • Apparel, Attire, Clothes, Clothing, Costume, Couture, Drag, Dress, Garb, Garment, Habiliment, Raiment, Suit, Toilet, Toilette, Vestment, Vesture, Wear, Wearables. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

جامه در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

جامه در فارسی به عربی

  • اضرب، بدله، ترس، زی، شیء، عاده، ملابس
تعبیر خواب

جامه در تعبیر خواب

  • جامه در خواب، کسب و کار مرد باشد. اگر جامه خود را نیکو بیند، دلیل که کسب و کار او نیکو شود. اگر جامه بد بیند، دلیل که کسب و کارش بد شود. اگر پادشاه در خواب جامه خود سیاه بیند، دلیل بر نیکوئی حال او است. اگر رعیت جامه خود سیاه بیند، دلیل بر غم و اندوه است و جامه زرد درخواب، بیماری است و جامه سرخ در خواب، خرمی است و توفیق و طاعت، دلیل بر این که جامه سبز حله بهشتیان است، آن نیز خوب است. و جامه سفید شسته، ساختگی کار مردم است و جامه کبود، دلیل بر مضرت است و جامه سوخته، دلیل زنان است از سبب پادشاه و جامه دریده، دلیل ظاهر شدن راز است و جامه پشمین و نمدین و پلاس، جمله دلیل که مال و خواسته او را حاصل شود و جامع مرقع، دلیل بر درویشی و تنگدستی است و جامه چرکین از هر نوع که باشد، دلیل بر اندوه و غم است و جامه کاغذی، دلیل بر ملامت و شناعت کند و جامه که از پوست چهارپایان است، دلیل بر خیر و منفعت است که بدو رسد جهمه بی درز به شکل کفن، دلیل که شغلهای وی در دین تمام شود و عرش به آخر رسیده باشد. توضیح بیشتر ...
  • اگر بیند جامه مهتری پوشیده است، اگر اهل آن جامه بود، دلیل که کارش قوی شود، اگر بیند جامه وزیری پوشیده است، دلیل که مال بسیار یابد، اما از خلق ملامتش است. اگر بیند جامه حاجبی پوشیده است، دلیل که از عطای بزرگان محروم ماند. اگر بیند جوانی جامه عوانی پوشیده است، دلیل که کسی او یاری دهد به عطا رسانیدن به وی. اگر بیند که جامه جلادی پوشیده است، دلیل است که منفعت یابد. اگر بیند جامه صاحب پوشیده است، دلیل که با امانت و زبان آور شود و به مهمات ساختن خلق مشغول شود. توضیح بیشتر ...
  • اگر بیند جامه شسته بود و پوشیده، دلیل که تائب شود. اگر بیند جامه چرکین داشت، درویش شود. اگر بیند جامه رنگین داشت، اگر زن است، یا سپاهی است، او را نیک است. اگر بیند جامه با شکوه داشت، دلیل که او را منکری پدید آید. - جابر مغربی. توضیح بیشتر ...
  • دیدن جامه نو در خواب بر چهار وجه است. اول: زن. دوم: پادشاه. سوم: مال. چهارم: خیر و منفعت. و هم او گوید اگر کسی بیند جامه خود را به مقراض ببرید، دلیل که چیزی به او رسد. اگر بیند دزدان جامه او را بیرون کردند، دلیل که فساد در میان زنان وی افتد. - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

جامه در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

جامه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • پارچه بافته نادوخته، پوشاک، بافته، قماش
فارسی به آلمانی

جامه در فارسی به آلمانی

  • Angewohnheit [noun], Anpassen, Anzug (m), Farbe (f), Gang, Getriebe [noun], Gewohnheit [noun], Kostüm (n), Schaltung [noun], Tracht (f), Zustand [noun]. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید