معنی جارو کردن

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

گویش مازندرانی

جارو

جارو، نهر


جارو کینه

دسته ی جارو


نرمه جارو

جارویی نرم که بیشتر جهت جارو کردن سطح گل اندود اتاق ها مورد...

فرهنگ فارسی هوشیار

جارو کردن

جاروب کردن.


جارو کشیدن

جارو کردن.


جارو

آلتی که با آن خار خاشاک را از روی زمین بروبند

حل جدول

جارو کردن

روفتن، رفتن، روبیدن، نظافت

مترادف و متضاد زبان فارسی

جارو کردن

جاروکشی، رفتن، نظافت

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

جارو

(اِمر.) = جاروب: وسیله ای برای رُفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست کنند.،~ برقی دستگاهی برقی دارای صفحه برس و لوله ای بلند و محفظه خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد.

(اِمر.) جاروب، درمنه.

فرهنگ عمید

جارو

آلتی برای تمیز کردن خاک‌وخاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می‌شود، جاروب،

لغت نامه دهخدا

آب و جارو کردن

آب و جارو کردن. [ب ُ ک َ دَ] (مص مرکب) روفتن بجاروب با آب پاشیدن.


چوب جارو

چوب جارو. [ب ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) چوب راستی که بدسته ٔ جارو بندند و آن را در دست گیرند و جارو کشند.

فارسی به عربی

جارو

تفتیش

معادل ابجد

جارو کردن

484

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری