معنی جادو

جادو
معادل ابجد

جادو در معادل ابجد

جادو
  • 14
حل جدول

جادو در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

جادو در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • افسون، تسخیر، چشم‌بندی، ساحری، سحر، طلسم، فسون
فرهنگ معین

جادو در فرهنگ معین

  • (ص. ) افسونگر، (اِ. ) سحر، ساحری، (کن. ) چشم معشوق، دلفریب، محیل، مکار. [خوانش: [فا - ع. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

جادو در فرهنگ عمید

  • افسون، سِحر، شعبده،
    (اسم، صفت) [قدیمی] ‌ ساحر، افسونگر، جادوگر: چه جادو چه دیو و چه شیر و چه پیل / چه کوه و چه هامون چه دریای نیل (فردوسی۴: ۲۹۸۸)، نگه کن که با هر کس این پیر جادو / دگرگونه گفتار و کردار دارد (ناصرخسرو: ۳۷۵)، چو خمّ دوال کمند آورم / سر جادوان را به بند آورم (فردوسی: ۲/۴۶۵)، من به جادویان چه مانم ای وقیح / کز دمم پررشک می گردد مسیح (مولوی: ۶۱۳)،
    [قدیمی، مجاز] حیله‌گر،
    [قدیمی، مجاز] زیبارو: همشیرۀ جادوان بابل / هم‌شیوهٴ لعبتان کشمیر (سعدی۲: ۴۵۵)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

جادو در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

جادو در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

جادو در فارسی به عربی

  • بهجه، ساحر، سحر، غربه، نوبه
گویش مازندرانی

جادو در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

جادو در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

جادو در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

جادو در فارسی به آلمانی

  • Bann (m), Buchstabieren, Richtig schreiben, Seltsam, Zauber (m), Zauberer [noun], Die magie [noun]. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

جادو در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید