معنی ثقلین
لغت نامه دهخدا
ثقلین. [ث َ ق َ ل َ] (ع اِ) تثنیه ٔ ثَقل. ثقلان. || مردمان و پریان. جن و انس. اگر ثقلین جمع شوند بی اراده ٔ خدای تعالی موئی را نتوانند از سر کم کرد. || دو گروه. (غیاث اللغه). || دوچیز نفیس خطیر: انی تارک فیکم الثقلین. (حدیث).
- امام ثقلین، امیرالمؤمنین علی علیه السلام و دیگر ائمه ٔ اثنی عشر را نیز گویند.
- سیدالثقلین، رسول اکرم صلوات اﷲ علیه.
آدمی و پری
آدمی و پری. [دَ ی ُ پ َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) ثقلان. ثقلین. جن و انس:
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری.
حافظ.
نهاب
نهاب. [ن ِ] (ع اِ) ج ِ نهب. رجوع به نهب به معنی غنیمت و نیز به معنی حمله شود. || غارت. (فرهنگ فارسی معین). || (مص) غارت کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین):
عامل وی آمده کامد یوم الظفر
ای ملکان الغزا ای ثقلین النهاب.
خاقانی.
حل جدول
حدیث معروف پیامبر
ثقلین ، کسا
از احادیث نبوی
ثقلین، کسا
از احادیث نبوی
از احادیث نبوی
ثقلین، کسا
جن و انس
ثقلین
حدیث معروف پیامبر
ثقلین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
جنوانس، آدمی و پری،
فرهنگ فارسی آزاد
ثَقَلان، ثَقَلَیْن، جن و انس، دو عالم،
ثقلین ( دو ثقل )
ثِقْلَیْن (دو ثِقْل)، دو شیئی یا دو امر نفیس و مهم که منظور قرآن مجید و عِتْرَت حضرت رسول که مُبَیِّن آیاتند، میباشد که بآنها ثقل اکبر و ثقل اعظم اطلاق شده است،
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
690