معنی تیپا و پشت پا

حل جدول

تیپا و پشت پا

اردنگ، اردنگی، ضربه پا، لچ، لگد


تیپا

لگدی است که با تک پا دهند.

لگدی است که با تک پا دهند

لغت نامه دهخدا

تیپا

تیپا. (اِ) ضرب و زخم با نوک پای. اردنگ. زه کونی. زفکنه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ضربه ای که با نوک پنجه زنند. تک پا. (فرهنگ فارسی معین).


پشت پا

پشت پا. [پ ُ ت ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) پشت پای. ظاهر قدم (مقابل کف پا). قدم. (مهذب الاسماء). حِمارَه:
گهی بر طارم اعلی نشینیم
گهی بر پشت پای خود نبینیم.
سعدی (گلستان).
|| مخنث. حیز. (برهان قاطع). بغا. تاز. کنده:
یک شبی گفت کای فلان برخیز
خارش پشت پای بنشانم
گفتمش حلقه ٔ در خاصت
کند کرده ست تیزسوهانم.
روحی ولوالجی.
- دیده بر پشت پا داشتن، سر از شرم و خجلت فروافکندن:
به پیران پشت از عبادت دوتا
ز شرم گنه دیده بر پشت پا
چراغ یقینم فرا راه دار...
سعدی (بوستان).
- آش ِ پشت ِ پا، آشی که بشگون و تفأل پس از مسافری پزند و کسان و همسایگان و فقرا را فرستند و یا بخانه خوانند خویشان و اقربا را. آشی که بروز سیم پس از رفتن مسافری به سفر برای سلامتی او پزند.
- پشت پاپزان، آئین و رسم پختن آش پشت پا.


پشت پا خاریدن

پشت پا خاریدن. [پ ُ دَ] (مص مرکب) پا پشت پای...؛ کنایه از شاد شدن و خوش آمدن و خوشحال گردیدن باشد. (برهان قاطع):
اینکه او پشت دست میخاید
همه را پشت پای میخارد.
انوری.


تیپا خوردن

تیپا خوردن. [خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب) در تداول، رانده شدن. رجوع به تیپا و تیپا زدن شود.

فرهنگ عمید

تیپا

ضربه‌ای که با سرپنجۀ پا به چیزی بزنند، تُک پا، اردنگی،

فرهنگ فارسی هوشیار

پشت پا

قدم، عقب پا


پشت پا پزان

(اسم) آیین و رسم پختن آش پشت پا


تیپا

ضرب و زخم با نوک پای، اردنگ، ضربه ای که با نوک پنجه زنند

فرهنگ معین

تیپا

(اِ.) ضربه ای که با نوک پنجه پا زده می شود.

گویش مازندرانی

پا پشت بزان

پشت پا زدن، زیر پا را خالی کردن و واژگون نمودن


آش پشت پا

آش پشت پا


پشت پا هدائن

پشت پا زدن، روی گرداندن، فنی در کشتی

معادل ابجد

تیپا و پشت پا

1124

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری