معنی تیله
لغت نامه دهخدا
تیله. [ل ِ / ل َ] (اِ) سفال شکسته ٔ خردشده. (ناظم الاطباء). خرده ٔسفال. ریزه ٔ سفال. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || در تداول، سنگ مدوری که بدان قمار بازند.
تیله مون
تیله مون. [ل ِ م ُ] (اِخ) تاریخدان فرانسوی.
تیله کوه
تیله کوه.[ل َ] (اِخ) دهی از دهستان سرقلعه ٔ گرمسیر ولدبیگی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تیله نو
تیله نو. [ل ِ ن ُ] (اِخ) دهی از دهستان کلباد است که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 730 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تیله بن
تیله بن. [ل ِ ب ُ] (اِخ) دهی از دهستان نرم آب است که در بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تیله کن
تیله کن. [ل َ / ل ِ ک َ] (نف مرکب) نامی است که برای پی گم کردن، یهودان به حفاری شهرهای قدیم داده اند که از آنجاها اشیاء آنتیک قیمتی استخراج می کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حفار. آنکه زمین های خسف شده و مانند آن را کاود، یافتن اشیاء عتیقه را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
فارسی به انگلیسی
Ball
فرهنگ عمید
گلولۀ کوچک و توپُر سنگی یا بلوری که کودکان با آن بازی میکنند،
حل جدول
گلوله یا گردو یا سنگی است که اطفال با آن بازی کنند
گلوله یا گردو یا سنگی است که اطفال باآن بازی کنند.
فارسی به عربی
رخام
فرهنگ معین
(لِ) (اِ.) گلوله کوچک سنگی یا شیشه آبی که کودکان با آن بازی کنند.
فرهنگ فارسی هوشیار
خرده سفال، سفال خرد شده گلوله کوچک سنگی با بلوری که اطفال با آن بازی می کنند
فرهنگ عوامانه
گلوله یا گردو یا سنگی است که اطفال باآن بازی کنند.
معادل ابجد
445