معنی تیزی

تیزی
معادل ابجد

تیزی در معادل ابجد

تیزی
  • 427
حل جدول

تیزی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تیزی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • برایی، برندگی،
    (متضاد) کندی، تندی، حدت، تندخویی، خشونت، غضب، قهر، دم، لبه. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

تیزی در لغت نامه دهخدا

  • تیزی. (حامص) تیز بودن. تند بودن. مقابل کندی. (فرهنگ فارسی معین). معنی دیگر، که در مقابل کندی باشد خود ظاهر است. (برهان). مقابل کندی چون تیزی تیر و تیغ و جز آن و سرشار از صفات اوست و با لفظ دادن و داشتن مستعمل. (آنندراج). تندی و برندگی. (ناظم الاطباء). غرار. برندگی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
    تیزی شمشیر دارد و روش مار
    کالبد عاشقان و گونه ٔ بیمار.
    ؟ (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
    || باریکی و برندگی، مانند سوزن و خار و هرچیزی که نوکی باریک و فرورونده دارد:
    گلبن تازه ای و نیست ترا
    چون گل نخل بند تیزی خار. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

تیزی در فارسی به انگلیسی

  • Acuity, Edge, Incision, Incisiveness, Jag, Keenness, Prong, Salience, Sharpness, Snag, Teeth, Tine. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

تیزی در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

تیزی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ تیزبودن تندبودن مقابل کندی، حدت طعم (فلفل زنجبیل و غیره) . -3 (اسم) زنجبیل، یکی ازآهنگهای موسیقی. یا تیزی با خرز. پرده ایست از موسیقی قدیم. یاتیزی راست. نغمه ایست ازموسیقی قدیم گردانیه. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

تیزی در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید