معنی تیرگی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
تاریکی، سیاهی، کدورت،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
تاری، تاریکی، سیاهی، ظلمت،
(متضاد) روشنایی، کدورت، کدورت خاطر، کین، کینه
فارسی به انگلیسی
Blackness, Darkness, Dusk, Eclipse, Gloom, Murk, Murkiness, Obscurity, Opacity, Thick
فارسی به عربی
ضباب، غموض، فوضی، کآبه، لطخه
فرهنگ فارسی هوشیار
تاریکی، ظلمت
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
640