معنی تیررس
فارسی به انگلیسی
Carry, Circle, Compass, Gunshot
گویش مازندرانی
حل جدول
برد تفنگ
آماج
برد
تیررس گلوله
اماج
تیررس تفنگ
آماج، نشانه، برد
هدف و تیررس
سیبل
تیررس، پیروزی، پارچه یمانی
برد
بردتفنگ
تیررس
برد
تیررس
فرهنگ معین
(رَ) (اِ.) مقدار مسافتی که تیر بتواند به هدف برسد.
فرهنگ عمید
مسافتی که تیر بُرد کند و به هدف برسد، انتهای مسافتی که گلوله پس از خارج شدن از توپ یا تفنگ به آن برسد و از آن بیشتر نرود،
مترادف و متضاد زبان فارسی
برد تیر، آماج، پرتاب
فارسی به عربی
مدی
معادل ابجد
870