معادل ابجد
تیار در معادل ابجد
تیار
- 611
حل جدول
تیار در حل جدول
- آماده، مهیا، حاضر کردن، ساخته
مترادف و متضاد زبان فارسی
تیار در مترادف و متضاد زبان فارسی
- آماده، تدارک، تهیه، فراهم، مهیا، حاضر، درست، کامل، صحیح
فرهنگ معین
تیار در فرهنگ معین
- موج دریا، لاف زدن، متکبر و مغرور. [خوانش: (تَ یّ) [ع. ] (اِ. ص. )]. توضیح بیشتر ...
- مهیا، ساخته، مالش دادن، لوله ساختن تریاک. [خوانش: (تِ یّ) (اِ. ص. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
تیار در لغت نامه دهخدا
- تیار. (اِ) تاج سلطان فارس و ماد و تیار پاپ نیز به تقلید از آن ساخته شده است. و دراویش نیز امروز کلاهی به همین شکل دارند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): پارسی ها. کلاهی نمدین که خوب مالیده بودند و آن را تیار می گفتندبر سر. (ایران باستان ج 1 ص 732). کلاه نمدی. (ایران باستان ج 1 ص 732). طرز لباس را پارسی ها از مادیها اقتباس کردند. شاه لباسی از پارچه های گرانبها و تاجی بلند بر سر داشت که آن را مورخین یونانی گاهی تیار و در مواردی کیداریس می نامیدند. توضیح بیشتر ...
- تیار. [ت َی ْ یا] (ع ص، اِ) موج دریا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). موج آب. (مهذب الاسماء): کالبحر یقذف بالتیار تیاراً. (اقرب الموارد): این بگفت و در کشتی آز نشست وبه دریای تیار قرین شد. (نقض الفضائح ص 174). چنگیزخان بنفس خویش بدان بلاد رسید و تیار بلا از لشکر تتاردر موج بود. (جهانگشای جوینی). || مرد متکبر شوریده عقل لاف زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازذیل اقرب الموارد): رجل تیار؛ ای تیاه. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
- تیار. [ت َی ْ یا / ت َ] (ص) درست. تمام. راست. کامل. مهیا. معد. صحیح. طیار. درست تیار. تمام و تیار. رجوع به طیار شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). مهیا و آماده و حاضر. و آنچه در محاورت گویند که فلان چیز تیار است، یعنی درست و مهیاست. به معنی مجاز باشد از معنی لغوی، یعنی فلان چیزاز باعث درستی خود جهنده و جلدرفتار است بسوی استعمال، ای مقتضی استعمال است. پس لفظ تیار عربی است. کسانی که فارسی گمان برند خطا است. توضیح بیشتر ...
- تیار. (اِخ) دهی از دهستان چلاو است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 505 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
تیار در فرهنگ عمید
- موج، موج دریا،
-
آماده، مهیا، ساخته،
مالش،
مالش دادن و لوله ساختن تریاک،
* تیار کردن: (مصدر لازم) آماده ساختن، مهیا کردن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
تیار در فارسی به انگلیسی
گویش مازندرانی
تیار در گویش مازندرانی
- از توابع چلاو آمل
فرهنگ فارسی هوشیار
تیار در فرهنگ فارسی هوشیار
- درست، تمام، راست، کامل، مهیاو صحیح، و بمعنی موج دریا و موج آب هم هست. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
تیار در فرهنگ فارسی آزاد
- تَیّار، مُوج دریا، شخص متکبر و گمراه،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید