معنی توطئه ناگهانی
حل جدول
فرهنگ معین
آماده کردن، مقدمه چیدن برای انجام کاری، زمینه سازی. [خوانش: (تُ طِ ئِ) [ع. توطئه] (مص م.)]
لغت نامه دهخدا
ناگهانی. [گ َ] (ص نسبی) فجائی. بی مقدمه. سریع. (یادداشت بخط مؤلف).
- بلای ناگهانی، بلائی که بی خبر و یک دفعه روی دهد. (ناظم الاطباء).
- مرگ ناگهانه و ناگهانی، مرگ مفاجاه. (ناظم الاطباء):
می چاره ٔ مرگ ناگهانی است
سرمایه ٔ عمر جاودانی است.
واله اصفهانی.
جان کندن تدریجی خود را آخر
تبدیل به مرگ ناگهانی کردیم.
فرخی یزدی.
توطئه چیدن
توطئه چیدن. [ت َ / تُوطِ ءَ / ءِ دَ] (مص مرکب) زمینه سازی کردن و تمهید مدعا نمودن. (از ناظم الاطباء). رجوع به توطئه شود.
فرهنگ واژههای فارسی سره
نیرنگ
مترادف و متضاد زبان فارسی
اسبابچینی، تبانی، دسیسه، دوزوکلک، زمینهسازی، ساختوپاخت، مقدمهچینی
فرهنگ عمید
مقدمه چیدن برای انجام دادن کاری، زمینهسازی،
کلمات بیگانه به فارسی
نیرنگ
فرهنگ فارسی هوشیار
ساخت و پاخت، زمینه سازی و طرح و تشریفات
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
557