معنی توانمندی
حل جدول
اقتدار
اقتدار و توانمندی
توانایی
آمادگی و قابلیت
تهیه، استعداد، توان، توانمندی
آتوسا
قدرت و توانمندی، دختر کورش وزن داریوش اول
فارسی به انگلیسی
Energy, Potency, Power, Vim
مترادف و متضاد زبان فارسی
انرژی، زور، قدرت، قوه، زورمندی، نیرو، نیرومندی،
(متضاد) ناتوانی، نفوذ
آمادگی
بسیج، تدارک، تمهید، تهیه، استعداد، توان، توانمندی، قابلیت
قوه
توانمندی، توانایی، توان، رمق، زور، قابلیت، قدرت، نا، نیرو، یارا، باطری،
ناتوانی
بیحالی، درماندگی، رخوت، سستی، ضعف، عجز، کمزوری، نازورمندی، عنن،
(متضاد) توانمندی
صولت
حشمت، سطوت، رعب، مهابت، هیبت، خشم، غضب، قهر، حمله، توانمندی، قدرت، نیرو
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(دَ. رِ یا رَ) (اِ.) توانایی، توانمندی.
سخن بزرگان
رمز پیروزی در دانش و توانمندی نهفته است، نه در بخت و اقبال.
نام های ایرانی
دخترانه، قدرت و توانمندی ِ, دختر کورش و همسر داریوش اول، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی
معادل ابجد
561