معنی توانا

توانا
معادل ابجد

توانا در معادل ابجد

توانا
  • 458
حل جدول

توانا در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

توانا در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پرقدرت، توانمند، زورمند، قادر، قدرتمند، قوی، نیرومند، باقدرت، متنفذ، مقتدر،
    (متضاد) ناتوان. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

توانا در فرهنگ معین

  • نیرومند، قادر. [خوانش: (تَ) (ص فا.)]
لغت نامه دهخدا

توانا در لغت نامه دهخدا

  • توانا. [ت ُ / ت َ] (نف) (از: «توان » + «َا»، پسوند فاعلی یا صفت مشبهه) قادر. کسی که از عهده ٔ انجام کار برآید. زورمند. نیرومند. (حاشیه ٔ برهان چ معین). نیرومند. قوی. قادر. مقتدر. (فرهنگ فارسی معین). نیرومند. قوی. مقتدر. (دهار). قوی. (ربنجنی). قوی، و این مقابل ناتواناست. (آنندراج). قادر و قوی و مضبوط و استوار و سزاوار و قابل. (ناظم الاطباء). قوی. بذیم. مبذم. توانگر. قادر. قدیر. مقتدر. مقابل ضعیف. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

توانا در فرهنگ عمید

  • نیرومند، زورمند، قادر، مقتدر،
فارسی به انگلیسی

توانا در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

توانا در فارسی به عربی

  • قدیر، موثوق، هائل
نام های ایرانی

توانا در نام های ایرانی

  • پسرانه، نیرومند، پرقدرت
فرهنگ فارسی هوشیار

توانا در فرهنگ فارسی هوشیار

  • قادر، مقتدر، نیرومند، قوی، قدیر، استوار، سزاوار، قابل، مضبوط، ضابط. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

توانا در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید