معنی ته نشین شدن
لغت نامه دهخدا
ته نشین شدن. [ت َه ْ ن ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) راسب شدن و درد گشتن. (ناظم الاطباء). ته نشستن. (فرهنگ فارسی معین).
ته نشین
ته نشین. [ت َه ْ ن ِ] (نف مرکب، اِ مرکب) آنچه به تک نشیند ازدرد و جز آن. (آنندراج). آنچه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد. ته نشسته. (فرهنگ فارسی معین):
ز جوش باده درد ته نشین بالانشین گردد
ز موج خنده ترسم خط برون آید از آن لبها.
ناظر علی (از آنندراج).
|| مواد دارویی که بر اثر عدم انحلال در حلاّل یا در نتیجه ٔ ترکیبهای شیمیایی راسب شوند. || درد. راسب. (فرهنگ فارسی معین). رسوب و درد. (ناظم الاطباء).دردی. لرت. لرد. رسوب.
ته نشین کردن
ته نشین کردن. [ت َه ْ ن ِ ک َ دَ] (مص مرکب) راسب کردن و درد نمودن. (ناظم الاطباء). ترسیب. ارساب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
خاک نشین شدن
خاک نشین شدن. [ن ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) بدبخت شدن. ناچیز و فقیر شدن.
خانه نشین شدن
خانه نشین شدن. [ن َ / ن ِ ن ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) معزول شدن. منعزل شدن. || منزوی شدن.
فارسی به انگلیسی
Deposit, Settle
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
فارسی به عربی
فرهنگ معین
آن چه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد، ته نشست، آن چه براثر رسوب کردن باقی می ماند، رسوب. [خوانش: (~. نِ) (اِمر.)]
فرهنگ عمید
تهنشست
معادل ابجد
1169