معنی ته دیگ

لغت نامه دهخدا

ته دیگ

ته دیگ. [ت َه ْ] (اِ مرکب) ته گیره. چیزی که از طعام برشته، ته دیگ چسبیده باشد. (آنندراج): ته دیگی، جزء برشته ای ازغذا که به دیگ می چسبد. (ناظم الاطباء). قسمتی از پلویا چلو که در ته دیگ رنگ سرخ گیرد و برنجها بهم پیوسته میگردد. قسمت زیرین پلو و چلو که سرخ و سخت شده باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ته شود.
- ته دیگ تراشیدن، بد نواختن ذات اوتاری. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


دیگ

دیگ. (اِ) ظرفی که در آن چیزی پزند. (برهان). از مس سازند و در آن طعام پزند و در حمامها برای گرم کردن آب در خزینه نصب کنند. (انجمن آرا) (آنندراج). ظرفی خواه مسین یا گلین یا سنگین که در آن چیزی پزند. (ناظم الاطباء). قازان. قازقان. قدر. مرجل. مطبخ.قطانه. جوناء. طنجیر. عجوز. هبر. (منتهی الارب). ابوالادهم. (السامی فی الاسامی). بیضاء. ام بیضاء. (یادداشت مؤلف). جهم، دیگ کلان. (منتهی الارب):
بچشم خرد چیز ناچیز کرد
دو صندوق پر سرب و ارزیز کرد.
یکی دیگ رویین ببار اندرون
که استاد بود او بکار اندرون.
فردوسی.
چو شد کشته دیگی هریسه بپخت
برید آتش ازهیزم نیم سخت.
فردوسی.
بخورد و بینداخت دور استخوان
همین بود دیگ و همین بود خوان.
فردوسی.
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
با دیگ بمنشین که سیه برخیزی.
فرخی.
بجوش اندرون دیگ بهمنجنه
بگوش اندرون بهمن و قیصران.
منوچهری.
خون عدو را چو روی خویش بدو داد
دیگ در قصر او بزرگ تغار است.
ناصرخسرو.
سبوس جو در دیگ کنند و نیک بجوشانند.
(نوروزنامه).
صحبت ابلهان چو دیگ تهی است
از درون خالی از برون سیهی است.
سنایی.
بخوش کردن دیگ هر ناکسی
بگشنیز دیگ آن دونان میدهد.
خاقانی.
نخورد دیگ گرم کرده کریم.
نظامی.
دیگ را گر باز ماند شب دهن
گربه را هم شرم باید داشتن.
مولوی.
سبلتت گنده کند بیفایده
جامه از دیگش سیه بیمائده.
مولوی.
بخار جوع کلبی از چهل گام
بمغز آمد همی آمد زدیگت.
کمال اسماعیل.
وگر دیگ معده بجوشد تمام
دیگ بی گوشت در عدم بهتر.
اوحدی.
تن نازنین را شود کار خام.
سعدی.
هرکه با دیگ نشیند بکند جامه سیاه.
(از تاریخ گیلان مرعشی).
- امثال:
از دیگ چوبین کسی حلوا نخورده.
دیگ بدوتن اندر جوش نیاید.
دیگ بدیگ گوید رویت سیاه سه پایه گوید صل علی.
دیگ مر دیگ را گوید که روی تو سیاه است. (قرهالعین).
دیگ ملانصرالدین است.
دیگ سیه جامه سیاه میکند.
دیگی که برای من نجوشد سر سگ توش بجوشد.
دیگی که زائید سر زا هم میرود. (مردن هم دارد).
ما دیگ پلو خواهیم مشروطه نمیخواهیم.
هرچه در دیگ است به چمچه می آید.
هر دیگی را چمهچه ای.
- دیگ پرشدن، کنایه از طاقت برسیدن. کاسه ٔ صبر لبریز شدن: و دست از شراب بکشید [غازی] و چون نومیدی می آمد و میشد و در خلوت که با کسی سخن میراند ناامیدی مینمود و میگریست و یکی ده میکردند و دروغهای بسیار میگفتند و باز میرسانیدند تا دیگ پر شد و امیر را دل بگرفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 230).
- دیگ چه کنم بارگذاشتن، کنایه از تردد و بلاتکلیف و بیکار بودن.
- دیگ خشم به جوش آمدن، سخت خشمگین شدن:
ملک را چو گفت وی آمد بگوش
دگر دیگ خشمش نیامد بجوش.
سعدی.
- دیگ ریسه، دیگ حلیم پزی. دیگ هریسه پزی:
گر کونت از نخست چنان بادریسه بود
آن بادریسه اکنون چون دیگ ریسه شد.
لبیبی.
- دیگ سنگی، یا سنگین، آوندی که از سنگ سازند و در آن آبگوشت پزند. هرکاره، برمه، مرجل صیداء، صیدان، دیگهای سنگین. (منتهی الارب):
دل من دیگ سنگین نیست ویحک
که چون بشکست بتوان بست عمدا.
خاقانی.
- دیگ شراکت بجوش آمدن، سخت همکاری کردن:
دو کس نیز در یک عمل ضایعند
که دیگ شراکت نیاید بجوش.
(اخلاق محسنی).
- دیگ طمع بجوش آمدن، سخت به طمع افتادن.
- دیگ هوس بجوش آمدن، دیگ هوس پختن، هوسناک شدن. رجوع به دیگ پختن شود.
- هفت خانه به یک دیگ محتاج شدن، کنایه از فقری عام. (یادداشت لغتنامه).
|| خوردنی پخته. طعام پخته و از این معنی است دیگ پختن. (یادداشت مرحوم دهخدا): و اول کسی او بود که انواع دیگها و خوردنیها فرمود گوناگون. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 39). || چینه دان مرغان. (ناظم الاطباء). || قسمی درشکه. (یادداشت مؤلف). || توپ بزرگ که بدان گلوله بر قلعه اندازند. (از برهان) (از جهانگیری). توپ بزرگ. (انجمن آرا). توپ بزرگ که در قدیم الزمان در قلاع وحصارها برای حفظ داشته و میگذاشته اند و با داروهای آتشین انباشته بجانب خصم می افکندند، بعضی درازتر چنانکه هست و بعضی کوتاهتر بترکیبی که امروزه خمپاره خوانند و به پاره خم ماند که زبر او شکسته و زیر او قدری باقی است و گلوله ٔ آن را سنگ و غیره میکرده اند. (آنندراج) (انجمن آرا). توپ بزرگ که بدان گلوله بر قلعه اندازند. (ناظم الاطباء). || در دو بیت ذیل از اسدی دیگ رخشنده یا دیگ منجر معنی نوعی چرخ یا منجنیق یا آلتی مقعر از آلات جنگ برای سنگ یا مواد مذاب انداختن بسوی دشمن می دهد:
یکی دیگ منجر در آن قلعه بود
که تیرش بد از سنگ صدمن فزود.
اسدی.
بهر گوشه عرّاده برساختند
همه دیگ رخشنده انداختند.
اسدی (گرشاسبنامه ص 411).

دیگ. (اِ، ق) دی. روز گذشته. (برهان) (جهانگیری) دیروز چنانکه پارسیان دیگروز گویند. (انجمن آرا). دی و دیروز و روز پیش از امروز. (ناظم الاطباء).


ته ته

ته ته. [ت َه ْت َه ْ] (ص) افزوده شده و انبوه شده. (ناظم الاطباء).

ته ته. [ت ُه ْ ت ُه ْ] (ع اِ صوت) کلمه ای است که شتران را بدان زجر کنند و سگان را خوانند. || حکایت لکنت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).

فرهنگ معین

ته دیگ

(تَ) (اِمر.) ورقه ای از برنج، سیب - زمینی یا نان که در ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد.

فرهنگ عمید

ته دیگ

مقداری از پلو که در تهِ دیگ چسبیده و برشته شده باشد، ته‌گیره،

حل جدول

ته دیگ

بکران

بکران، بنکران


کفگیر به ته دیگ خوردن

ته کشیدن و تمام شدن پول و سرمایه

فرهنگ فارسی هوشیار

ته دیگ

(اسم) ورقه ای از پاکیزه کردنپیراستن پاک داشتن، پاکیزه کردن اخلاق، اصلاح کردن از عیب و نقص (شعر یا نثر را)، (اسم) پیرایش، پاکیزگی. جمع: تهذیبات. یا تهذیب اخلاق. (علم) . یا تهذیب نفس.

آشپزی

طرز تهیه انواع ته دیگ

  
برای تهیه ته دیگ مهمترین نکته این است که قابلمه ای که استفاده میکنید نچسب باشد تا ته دیگ خوب و یکدستی داشته باشید. پس از آماده شدن پلو کمی صبر کنید تا انتهای قابلمه خنک شود و ته دیگ به راحتی جدا شود (در صورتی که قابلمه شما نجسب نیست پس از تهیه پلو باید صبر کنید تا قابلمه کاملا خنک شود).
ته دیگ تخمه و کنجد: در تهیه این ته دیگ از مخلوط کنجد و مغز تخمه افتابگردان استفاده شده است. ته قابلمه مقداری روغن و زردچوبه بریزید سپس مغز تخمه آفتابگردان و کنجد را روی آن بپاشید و برنج را روی این مواد بریزید. دقت کنید که این ته دیگ زود آماده شده و حرارت بالا موجب سوختن آن میشود.
ته دیگ سیب زمینی: این ته دیگ که باب سلیقه اغلب افراد است از سیب زمینی برش زده تهیه میشود. نکته مهم در تهیه این ته دیگ این است که نباید سیب زمینی ها بیش از حد نازک باشند. کمی روغن ته قابلمه بریزید و سیب زمینی ها را ته قابلمه بچینید سپس برنج را روی آن بریزید.
ته دیگ نان: این ته دیگ نیز یکی از محبوب ترین نوع ته دیگ ها میباشد. ته قابلمه روغن بریزید و نان لواش یا سنگک را به شکل دلخواه ته قابلمه بچینید، سپس برنج را روی نان ها بریزید و دم کنید (نان سنگک بدلیل ضخامتی که دارد ته دیگ لذیذتری خواهد شد).
ته دیگ خمیر نان: این نوع ته دیگ که به تازگی باب شده است از خمیر نان باگت تهیه میشود. ته قابلمه روغن بریزید سپس خمیر نان باگت را که کمی مرطوب کرده اید به اشکال مختلف ته قابلمه بچینید و برنج را به آرامی روی آن بریزید و دم کنید (میتوانید از مقداری کنجد یا تخمه هم در بعضی قسمت ها استفاده کنید).
ته دیگ های دیگر: میتوانید از انواع مختلف سبزیجات مانند برگ اسفناج، بادمجان حلقه شده، پیاز حلقه شده، زیتون حلقه شده، بال مرغ، چوب شور، کورن فلکس و … بسته به سلیقه تان استفاده کنید. نکته جالب اینجاست که همه این ته دیگ ها بسیار خوشمزه و دارای طعمی عالی میباشند.


ته دیگ تک نفره قالبی

ته دیگ تک نفره قالبی

ته دیگ شاید جذاب‌ترین و وسوسه‌ برانگیزترین بخش آشپزی ایرانی باشد. این پدیده خوشمزه و برشته انواع مختلفی دارد. انواع نان، سیب‌زمینی، کاهو، قارچ و مغزهای مختلف همه از خوراکی‌هایی هستند که برای تهیه ته‌ دیگ استفاده می‌شوند و هر کدام طرفداران خود را دارند. اما رایج‌ترین و قدیمی‌ترین شکل ته‌دیگ از برنج تهیه می‌شود و در واقع نوعی ته چین است. این ته دیگ یک نفره که نام دیگر آن کاپ کیک ته دیگ است فوق‌العاده زیباست و برای مهمانی‌ها ایده‌آل است. بدین ترتیب هر کس می‌تواند ته دیگ خودش را داشته باشد و از آن لذت ببرد.
برای تهیه ته‌دیگ یک نفره، تنها احتیاج به برنج پخته، ماست و تخم مرغ و یک قالب کاپ کیک دارید. برنج با بقیه مواد مخلوط می‌شود و در قالب کاپ کیک ریخته می‌شود. قالب در فر قرار می‌گیرد و بعد از حدود ۳۰-۴۰ دقیقه، ته دیگ تک نفره شما حاضر و آماده است.

طرز تهیه: کف قالب‌ کاپ کیک را با روغن چرب کنید و فر را با دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد روشن کنید.

۱/۲ قاشق چایخوری زعفران را در سه قاشق آب جوش حل کنید. در کاسه بزرگی برنج پخته شده را بریزید. سپس تخم مرغ، ماست، آب زعفران، نمک، فلفل و در صورت تمایل سیر له شده را اضافه کنید و خوب با هم مخلوط نمایید.

قالب را به مدت ۲۰ دقیقه در فر قرار دهید. سپس قالب را خارج کنید، روی آن فویل آلومینیومی بکشید و آن را ۱۵ دقیقه دیگر در فر قرار دهید.


بعد از گذشت این مدت، قالب را از فر خارج کنید و از ته‌دیگ های تک نفره برشته لذت ببرید. نوش جان!

تعبیر خواب

دیگ

دیگ در خواب کدبانوی خانه است و خداوند خانه و هر نقصان که در دیگ بیند، تاویلش بر خداوند خانه است. اگر بیند که در دیگ گوشت و خوردنی بود، دلیل است که روزیِ پرداخته بی رنج بدو رسد. اگربیند دیگ بشکست، دلیل که خداوند خانه یا کدبانوی خانه هلاک شود. - محمد بن سیرین

دیدن دیگ به خواب بر پنج وجه است. اول: کدخدای خانه. دوم: کدبانوی خانه. سوم: رئیس شهر. چهارم: خادم. پنجم: موکل بر حوائج. - امام جعفر صادق علیه السلام

معادل ابجد

ته دیگ

439

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری