معنی تهاون

لغت نامه دهخدا

تهاون

تهاون. [ت َ وُ] (ع مص) خوار داشتن. (زوزنی) (دهار). سبک شمردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خوار و حقیر داشتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). استحقار. استخفاف. استهزاء. (از اقرب الموارد). استخفاف. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (اِ) غفلت و اهمال و سهل انگاری و تحقیر. (ناظم الاطباء): در ربیعالاول سنه ٔ سبع و ستمائه سلطان فرمود که تهاون و تعللی می آرند. (جهانگشای جوینی). و چون بر باطل شرع واقف شدند از تهاون بظاهر خللی نباشد. (جهانگشای جوینی). اگر در ادای برخی از آن، تهاون و تکاسل روا دارند هرآینه در معرض خطاب آیند. (گلستان).


تهاون نمودن

تهاون نمودن. [ت َ وُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ] (مص مرکب) تهاون کردن: از روی منافست و حسد، تهاون نمود و رک بازگرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 69). رجوع به تهاون و تهاون کردن شود.


تهاون کردن

تهاون کردن. [ت َوُ ک َ دَ] (مص مرکب) تحقیر کردن و اهانت نمودن و غفلت کردن. (ناظم الاطباء): گفتند بدین تهاون که بر ایشان کرد و بی نیازیی که از ایشان نمود همگان بصورت ملازمت کنند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 67).
کو تهاون کرد در تعظیمها
تا که زآن نسیان شد و سهو و خطا.
مولوی.
و از ادای خراج تقاعد می نمایند و تکاسل و تهاون می کنند. (تاریخ قم ص 31). رجوع به تهاون شود.

فرهنگ معین

تهاون

کوتاهی کردن، سهل انگاری کردن، خوار شمردن. [خوانش: (تَ وُ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

تهاون

خوار و سبک شمردن، خفیف ‌پنداشتن،
آسان ‌گرفتن،
سستی و سهل‌انگاری،

فرهنگ فارسی هوشیار

تهاون

خوار داشتن، سبک شمردن

فرهنگ فارسی آزاد

تهاون

تَهاوُن، خفیف و سبک شمردن، سهل انگاری و سستی،

حل جدول

تهاون

آسان گرفتن، سهل انگاری، سستی


سبک شمردن

تهاون


خفیف پنداشتن

تهاون

مترادف و متضاد زبان فارسی

تهاون

اهمال، سستی، سهل‌انگاری، غفلت، مسامحه، اهمال کردن، سستی ورزیدن، سهل‌انگاری کردن، غفلت‌ورزیدن، خوار شمردن،
(متضاد) جدیت

فارسی به عربی

تهاون

خمود


لینت

تهاون

عربی به فارسی

تهاون

لینت , سستی , شلی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

تهاون

462

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری