معنی تنوع
لغت نامه دهخدا
تنوع. [ت َ ن َوْ وُ] (ع مص) نوع نوع شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گونه گونه شدن. (دهار). گوناگون شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قسم قسم شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). گوناگونی و نوع نوع شدگی. (ناظم الاطباء). || جنبیدن شاخ. || پیش شدن در رفتن و جز آن، یقال: تنوع فی السیر؛ ای تقدم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
فارسی به انگلیسی
Catholicity, Diversity, Heterogeneity, Variation, Range, Variance, Variety
فرهنگ معین
(تَ نَ وُّ) [ع.] (مص ل.) گوناگون شدن.
فرهنگ عمید
گونهگونه شدن، جوربهجور شدن، گوناگون بودن،
فرهنگ فارسی هوشیار
نوع نوع شدن، گوناگون شدن
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به عربی
تشکیله
فارسی به ایتالیایی
varietà
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
526