معنی تمغا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
مُهر، داغ، مهری که در قدیم پادشاهان مغول به فرمان های خود می زده اند، باج، خراج. [خوانش: (تَ) [مغ.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
مُهر و اثر مُهری که پادشاهان مغول به فرمانها میزدند،
داغ یا مُهری که بر ران چهارپایان، بهویژه اسب، میزدند، نشان، علامت،
در دورۀ ایلخانان مغول و صفوی، مالیات راهداری و عوارضی که در راهها و دروازهها از کالاهای بازرگانی میگرفتند،
حل جدول
داغ مهری که بر ران ستوران میزدند، مهری که بر فرمانهای پادشاهی میزدند
داغ مهری که بر ران ستوران می زدند، مهری که بر فرمان های پادشاهی می زدند
فرهنگ فارسی هوشیار
ترکی داغ داغ نشان بر ستور، مهر پای یا بالای فرمان، باژ بر کالا و سرمایه (اسم) نشان داغ علامت، مهری که در قدیم بفرمانهای شاهی میزده اند، مالیاتی که بمال التجاره می بستند مالیات بر مال و سرمایه (ایلخانان)، رسومات وعوارض شهرداری (ایلخانان) .
معادل ابجد
1441