معنی تمشی

لغت نامه دهخدا

تمشی

تمشی. [ت َ م َش ْ شی] (ع مص) رفتن توش (تبش) شراب و آنچه بدان ماند در اندامها. (تاج المصادر بیهقی). برفتن تپش شراب و مانند آن در اندامها، یقال: تمشت فیه حمیاالکأس، ای ذهبت و جرت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


صفاالاطیط

صفاالاطیط. [ص َ فَل ْ اَ] (اِخ) موضعی در شعر امرء القیس:
فصفاالاطیط فصاحتین فعاسم
تمشی النعاج به مع الأَرآم.
(معجم البلدان).


اطیط

اطیط. [اَ] (اِخ) (صفا...) صفاالاطیط؛ موضعی است که در شعر امروءالقیس بدین سان آمده است:
لمن الدیار عرفتها بسحام
فعمایتین فهضب ذی اقدام
فصفاالاطیط فصاحتین فعاشم
تمشی النعام به مع الارآم
دارٌ لهند و الرباب و فرتنی ̍
و لمیس قبل حوادث الایام.
(از معجم البلدان).

فرهنگ عمید

تمشی

راه رفتن، قدم زدن، روان گشتن،
پیاده‌روی،

گویش مازندرانی

تمشی

مزرعه ای در بالا جاده ی کردکوی

فرهنگ فارسی آزاد

تمشی

تَمَشّی، راه رفتن، قدم زدن،

فرهنگ معین

تمشی

(مص ل.) راه رفتن، گام زدن، (اِمص.) پیاده روی. [خوانش: (تَ مَ شّ) [ع.]]

حل جدول

تمشی

پیاده روی


پیاده‌روی

تمشی


پیاده روی

تمشی

فرهنگ فارسی هوشیار

تمشی

راه رفتن، روان گشتن


تمشیات

(مصدر اسم) جمع تمشی

واژه پیشنهادی

آیه های قرآن

فجاءته احداهما تمشی على استحیاء قالت ان ابی یدعوک لیجزیک اجر ما سقیت لنا فلما جاءه و قص علیه القصص قال لا تخف نجوت من القوم الظالمین

ناگهان یکى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى که با نهایت حیا گام برمى‏داشت، گفت: «پدرم از تو دعوت مى‏کند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى که موسى نزد او [= شعیب‏] آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات یافتى!»


اذ تمشی اختک فتقول هل ادلکم على من یکفله فرجعناک الى امک کی تقر عینها و لا تحزن و قتلت نفسا فنجیناک من الغم و فتناک فتونا فلبثت سنین فی اهل مدین ثم جئت على قدر یا موسى

در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه مى‏رفت و مى‏گفت: «آیا کسى را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت مى‏کند (و دایه خوبى براى او خواهد بود) !» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود؛ و غمگین نگردد! و تو یکى (از فرعونیان) را کشتى؛ اما ما تو را از اندوه نجات دادیم! و بارها تو را آزمودیم! پس از آن، سالیانى در میان مردم «مدین» توقف نمودى؛ سپس در زمان مقدّر (براى فرمان رسالت) به این جا آمدى، اى موسى!

معادل ابجد

تمشی

750

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری