معنی تلنگر

تلنگر
معادل ابجد

تلنگر در معادل ابجد

تلنگر
  • 700
حل جدول

تلنگر در حل جدول

  • ضربه ای با انگشت
فرهنگ معین

تلنگر در فرهنگ معین

  • (تَ لَ گُ) (اِ.) ضربه زدن با سر انگشت به کسی یا چیزی.
لغت نامه دهخدا

تلنگر در لغت نامه دهخدا

  • تلنگر. [ت َ / ت ِ ل َ گ ُ] (اِ) گذاشتن نوک انگشت میانی را به نوک ابهام و آن را به قوت لغزاندن تا بن ابهام بنحوی که بانگ برآید. (ناظم الاطباء). || زدن با ناخن وسطی چیزی را، بدین گونه که سر وحشی ناخن وسطی را به انسی بند برین ابهام فشرده با فشار جدا کردن ناخن وسطی را از آن برای بردن گرد و غباری از جامه یا برآوردن آوازی ضعیف از چیزی: به نان تلنگر زدن تا خاکستر روی آن بشود. به جامه تلنگر زدن برای اینکه آلودگی آن به گچ و جز آن زائل گردد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

تلنگر در فرهنگ عمید

  • ضربه که با انگشت میانه به بدن کسی یا چیزی بزنند،
فارسی به انگلیسی

تلنگر در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

تلنگر در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

تلنگر در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

تلنگر در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) سر انگشت که بچیزی زنند.
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید