معنی تعهد

تعهد
معادل ابجد

تعهد در معادل ابجد

تعهد
  • 479
حل جدول

تعهد در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تعهد در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهده‌داری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری، به‌عهده گرفتن، عهده‌دارشدن، پیمان بستن، عهدبستن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

تعهد در فرهنگ معین

  • (مص ل. ) کاری را به عهده گرفتن، عهد بستن، 3- (اِمص. ) غمخواری. [خوانش: (تَ عَ هُّ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

تعهد در لغت نامه دهخدا

  • تعهد. [ت َ ع َهَْ هَُ] (ع مص) عهد نو کردن. (زوزنی). تازه کردن پیمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دیدار تازه کردن. (تاج المصادر بیهقی). تازه کردن چیزی. (آنندراج). || سرانجام کار کسی به ذمه ٔ خود گرفتن و ضامنی کردن. (غیاث اللغات) (انجمن آرا). شرط و عهد و پیمان و قرارداد و معاهده و ضمانت و کفالت و اجاره. (ناظم الاطباء). || نگاه داشتن چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). نگاه داشتن چیزی و تیمار داشتن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

تعهد در فرهنگ عمید

  • عهده‌دار شدن، کاری به عهده گرفتن،

    عهد کردن، عهدوپیمان بستن،
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تعهد در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

تعهد در فارسی به انگلیسی

  • Bonds, Commitment, Engagement, Guarantee, Obligation, Promise, Seal, Sponsorship, Troth, Undertaking. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

تعهد در فارسی به عربی

  • التزام، انتداب، تامین، ضمان، مسوولیه
عربی به فارسی

تعهد در عربی به فارسی

  • کسیکه کفن و دفن مرده را بعهده میگیرد , مقاطعه کارکفن ودفن , متعهد , کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد , جواب گو , مسلول , کارگیر. توضیح بیشتر ...
  • تعهد کردن , متعهد شدن , عهده دار شدن , بعهده گرفتن , قول دادن , متقبل شدن , تقبل کردن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

تعهد در فرهنگ فارسی هوشیار

  • عهد نو کردن، پیمان تازه کردن
فارسی به ایتالیایی

تعهد در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه