معنی تعلیمی
فارسی به انگلیسی
Educational, Instructional
عربی به فارسی
اموزشی , تعلیمی , یاد دهنده , ادبی , اموزنده
لغت نامه دهخدا
تعلیمی. [ت َ] (ص نسبی) آنچه قابل تعلیم باشد. درخور تعلیم. رجوع به تعلیم شود.
- جسم تعلیمی. رجوع به همین کلمه شود.
- علم تعلیمی یا علم اوسط، علم ریاضی که قسمی از علم نظری است.
تعلیمی. [ت َ] (اِ) تسمه که بر سر لجام باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). تسمه ای که بر سر لگام بندند. (ناظم الاطباء):
ز تعلیمی همیشه بیم دارد
ندانم از که این تعلیم دارد.
طغرا (از آنندراج).
ز تعلیمیش بخیه ٔ چارجل
بود نزد فارس خط چارقل.
طغرا (ایضاً).
|| عصای کوچکی که در دست گیرند. (ناظم الاطباء).
تعلیمی. [ت َ] (ص نسبی) منسوب است به تعلیم که جمعی از فرقه ٔ معروف به باطنی و اسماعیلی میباشند. اینان قائل به تعلم از امام معصوم هستند. چون که غیرامام را مصون از خطا نمیدانند. (از انساب سمعانی).
- تعلیمیان، اسماعیلیان: و تعلیمیان گویند که طریق معرفت صانع و ذات و صفات وی را اشکالات بسیار است و ادله ٔ متعارض و عقول در آن متحیر و عاجز، پس اولیتر آن باشد که از قول صادق طلبند. (از کلیات حکیم عمر خیام، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
فرهنگ عمید
(ادبی) آموزشی: ادبیات تعلیمی،
(اسم) عصای سبکی که در دست میگیرند،
فرهنگ معین
(اِ.) تسمه ای که به لگام اسب بندند، عصای سبکی که به دست گیرند. [خوانش: (تَ) [ع - فا.]]
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد
560