معنی تعادل

تعادل
معادل ابجد

تعادل در معادل ابجد

تعادل
  • 505
حل جدول

تعادل در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تعادل در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اعتدال، بالانس، برابری، تساوی، تراز، ترازمندی، توازن، معادله، موازنه، همانی، هم‌چندی، برابر شدن، معادل‌بودن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

تعادل در فرهنگ معین

  • (مص ل. ) با هم برابر شدن، (اِمص. ) برابری، هنگامی جسمی در تعادل است که منتجه همه نیروهای وارد بر آن برابر صفر باشد (فیزیک)، وضعیتی که شخص در آن حالت مطلوب و طبیعی دارد و در برابر محرک ها واکنش طبیعی از خود نشان می دهد ([خوانش: (تَ دُ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

تعادل در لغت نامه دهخدا

  • تعادل. [ت َ دُ] (ع مص) با یکدیگر راست آمدن. (زوزنی، یادداشت مرحوم دهخدا). با یکدیگر برابر شدن. (آنندراج). هم سنگی. با یکدیگر راحت شدن. با هم برابر شدن. با هم راست شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اصطلاح فیزیک) حالت سکون جسمی راتعادل گویند که تحت تأثیر چند قوه واقع شده باشد که یکدیگر را خنثی کنند. شرط تعادل در اجسام متکیه آن است که خط قائم مارّ بر مرکز ثقل در درون یا بر محیط کثیرالاضلاع اتکاء واقع شود و در اجسام معلقه آن است که خط قائم مار بر مرکز ثقل بر محور تعلیق بگذرد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

تعادل در فرهنگ عمید

  • با هم برابر شدن، با یکدیگر راست آمدن، با هم میزان و برابر بودن،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تعادل در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

تعادل در کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

تعادل در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

تعادل در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

تعادل در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

تعادل در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ برابری - تراز مندی همترازی (مصدر) با هم برابر شدن راست آمدن همتابودن. - 2- 2 (اسم) برابری، هنگامی که جسمی درحال تعادل است که منتجه همه نیروهای واردبرآن برابر صفر باشد. در اجسام متکی تا وقتی که خط قایم مار از مرکز ثقل آنها داخل سطح اتکا ء باشد جسم بحال تعادل خواهد ماند. جمع: تعادلات. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

تعادل در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه