معنی تصویب شده

حل جدول

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

تصویب

راست و درست دانستن، رای موافق دادن مجلس یا هیأت وزیران به لایحه ای. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تصویب

برنهادن

فارسی به عربی

تصویب

تشریع، تصریح، حسنا، مرور، موافقه

لغت نامه دهخدا

تصویب

تصویب. [ت َص ْ] (ع مص) کسی را در کاری به صواب منصوب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). راستگوی دانستن کسی را و راستگوی شمردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راست ودرست داشتن و راستی. (غیاث اللغات) (آنندراج). || به نشیب فرود آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). فرود آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). || پست داشتن سر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مایل گردانیدن آوند را بسوی فرودین تا آنچه درون آن است روان گردد. (از اقرب الموارد). || رها کردن اسب را تا تیزتر رود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص) راست کردن تیر بسوی نشانه. (از اقرب الموارد). || (اِ) در فارسی امروزین صواب دید و صواب شمردگی و راست ودرست شمردگی. (از ناظم الاطباء). با «کردن و شدن و گردیدن » صرف شود.


تصویب شدن

تصویب شدن. [ت َص ْ ش ُ دَ] (مص مرکب) تصویب گردیدن. روایی یافتن. مورد قبول اکثریت مراجع قانون گذاری واقع شدن امری به منع یا ایجاب.


تصویب کردن

تصویب کردن. [ت َص ْ ک َ دَ] (مص مرکب) روا کردن.صَح ّ گذاشتن. صواب شمردن. پسندیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رأی دادن اکثریتی از مراجع اداری یا قانونگذاری چون مجلس شورا یا در اجرا یا عدم اجرای امری.

فرهنگ فارسی هوشیار

تصویب نامه

(اسم) مقرراتی که هیات وزیران تصویب کنند.


تصویب

کسی را در کاری به صواب منسوب کردن

فرهنگ عمید

تصویب

به راستی و درستی امری حکم ‌کردن، رٲی به درستی کاری دادن، تٲیید، راست‌ودرست دانستن،
راست‌گو دانستن،
(سیاسی) رٲی موافق دادن به لایحۀ قانونی از طرف مجلس شورا یا هیئت وزیران،


تصویب نامه

مقرراتی که هیئت وزیران تصویب کنند و برای اجرا به ادارات دولتی ابلاغ شود، مصوبه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تصویب

اجابت، پذیرفته، تایید، تصدیق، صحه‌گذاری، صوابدید، قبول،
(متضاد) رد، صواب شمردن، رای موافق دادن، مصوب کردن

فرهنگ فارسی آزاد

تصویب

تَصْوِیب، (صَوَّبَ، یُصَوِّب) تیر را به نشانه پرتاب کردن، تیر را بهدف زدن، فرستادن، بهدف و مقصد رسانیدن، رأی و نظریه ای را صحیح دانستن، قول یا فعلی را صواب دانستن، خطائی را تصحیح و اصلاح کردن،

فارسی به آلمانی

تصویب

In ordnnung, In ordnung, Okay, Zustimmung (f)

معادل ابجد

تصویب شده

817

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری