معنی تشنگی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(تِ نِ یا نَ) [په.] (حامص.) عطش، حالت و کیفیت تشنه.
فرهنگ عمید
تشنه بودن، حالت شخص تشنه،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
عطش، نهل،
(متضاد) گرسنگی، مجاعه، جوع، آرزومندی، اشتیاق
فارسی به انگلیسی
Thirst
فارسی به عربی
جفاف، عطش
تعبیر خواب
سیرابی در خواب، بهتر از تشنگی است. اگر بیند به غایت تشنه است و آن نمی یافت، دلیل که رنجی و زحمتی بدو رسد و از بهر دین یا از بهر دنیا. اگر بیند تشنه است و نمی یافت یا کسی بدو داد و او نخورد، دلیل که از رنج و بلا رسته شود و سرانجام به مراد رسد. جابر مغربی گوید: تشنگی درخواب فساد است در دین. اگر بیند در تشنگی آب یافت و بخورد، دلیل که گُنَه کند و سرانجام توبه کند و مصلح و پارسا شود. - محمد بن سیرین
فرهنگ فارسی هوشیار
عطش، آب طلبیدن
فارسی به ایتالیایی
sete
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
780