معنی تریج

لغت نامه دهخدا

تریج

تریج. [ت َ] (ع ص) ریح تریج، باد تند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). باد شدید. (از المنجد). || رجل تریج، مرد سخت اعصاب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شدیدالاعصاب. (اقرب الموارد) (المنجد).

تریج. [ت ِ] (اِ) تریز. تیریز: به تریج قبای کسی بر خوردن، بصورت استهزاء؛کمترین بی حرمتی شدن به کسی که حرمتی ندارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به تریز و تیریز شود.


تیریز

تیریز. (اِ) شاخ جامه را گویند که چاپوق است. (برهان). شاخ جامه. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). چابوق و شاخ جامه. (ناظم الاطباء)... و شاخ جامه را در عرف این زمان چاپوق گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). تریز. (فرهنگ رشیدی). معرب آن تخریص است. (انجمن آرا). یک قطعه جامه که آن را تریز نیز گویند وبه تازیش دِخریص خوانند. (از شرفنامه ٔ منیری). تیریج. تخریص. دخریص. تریج. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). معرب تیریز تخریص و دخریص است و عرب آن را بِنَقَه گوید و نیز بَنیقَه. (قاموس از یادداشت ایضاً). و امروز تریج گویند. (یادداشت ایضاً): تخریص، خشتک پیراهن و جز آن معرب تیریز است. (منتهی الارب):
کبک چون طالب علم است و دراین نیست شکی
مسئله خواند تا بگذرد از شب سه یکی
بسته زیر گلو از غالیه تحت الحنکی
ساخته پایکها را ز لکا موزگکی
پیرهن دارد زین طالب علما نه یکی
در دو تیریز سترده قلم وکرده سیاه.
منوچهری.
هست پیراهنی و شلواری
نیست بر هر دو نیفه و تیریز.
مسعودسعد.
پیرهن زآن طمع مکن که ز حرص
دزدد از جامه ٔ پدرتیریز.
سنائی (دیوان ص 806).
از این بی رونقی عالم، چو نیکوتر بزرگان را
ز جامه ٔ بی تنه و تیریز و خانه ٔ بی درو روزن.
سنائی.
هر روز بنو جامه ٔ شادی و طرب پوش
تا جامه ٔ غم را بدرددامن و تیریز.
سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تیریز کرد دست حوادث ز آستینت
چون دامن تو دید گریبان روزگار.
انوری.
|| بال و پر مرغان را نیز گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء). بال جانوران. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج):
مگر که کبکان اندر ضیافت نوروز
بریده اند سر زاغ بر سر کهسار
که بسته اند همه پر زاغ بر تیریز
که کرده اند همه خون زاغ بر منقار.
معزی.

فرهنگ معین

تریج

(تِ) (اِ.) لبه پایین جامه و قبا، تریز، تیریز.

فرهنگ عمید

تریج

تریز

حل جدول

تریج

لبه پایین قبا


به تریج قباش خورده

کسی که از حرفی یا کاری بدش می‌یاد و به شخصیتش برخورده باشد.


دامن جامه

تریج


لبه پایین لباس

تریج


لبه پایین قبا

تریج

فرهنگ فارسی هوشیار

تریج

باد تند، شدید الاعصاب

انگلیسی به فارسی

pickup arm , tone arm

بازوی پیکاپ، بازوی تون بازو لولایی که کار تریج پیکاپ گرامافون را نگه می دارد.


Bernoulli Box

جعبه ی برنولی نوعی سیستم ذخیره ی اطلاعات در کامپیوترهای کوچک که دارای کارتریج متحرک و ترکیبی از یک دیسک نرم (فلاپی) و سخت است. هر کار تریج نوعاُ با 90 مگابایت تا می تواند ذخیره کند. عمدتاُ برای پشتیبانی و بایگانی استفاده می شود.

برق و الکترونیک

Pickup Arm Tone Arm

بازوی پیکاپ، بازوی تون، بازو لولایی که کار تریج پیکاپ گرامافون را نگه می دارد


Bernoulli Box

جعبه ی برنولی نوعی سیستم ذخیره ی اطلاعات در کامپیوترهای کوچک که دارای کارتریج متحرک و ترکیبی از یک دیسک نرم (فلاپی) و سخت است، هر کار تریج نوعاُ با 90 مگابایت تا می تواند ذخیره کند، عمدتاُ برای پشتیبانی و بایگانی استفاده می شود

معادل ابجد

تریج

613

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری