معنی تریبون
لغت نامه دهخدا
تریبون. [ت ِ] (فرانسوی، اِ) مؤلف فرهنگ نظام در ذیل کلمه ٔ «تریبون » (؟) آرد: این لفظ فرانسوی است لیکن در خود فرانسه بمعنی سکو و منبر است نه میز خطابه. (فرهنگ نظام ج 2). مأموری که حفظ حقوق مردم را بر عهده داشت. (ایران باستان ج 3 ص 2297). این کلمه از تریبونوس لاتینی اخذ شده و در روم قدیم به صاحب منصب قضایی اطلاق می شده که وظیفه ٔ او دفاع از حقوق و منافع ملت بود.و شاید بهمین جهت و بطور اخص در ایران به میز خطابه ٔ مجلس شورای ملی اطلاق گردید و رفته رفته به میز خطابه و سخنرانی هم گفته اند. و رجوع به تریبونوس شود.
فارسی به انگلیسی
Podium
فارسی به عربی
منصه خطابیه
تریبون آزاد
الحوار المفتوح
بالای تریبون رفت
اِرتَقَی المِنبَرَ
پشت تریبون قرار گرفت
اِرتَقَی المِنبَرَ
فرهنگ فارسی هوشیار
کرسی سخنرانی و نطق
فرهنگ عمید
میز بلندی که جلوی آن پوشیده است و سخنران در هنگام صحبت پشت آن میایستد،
جایی که یک فرد یا یک گروه، عقاید و آرا خود را بیان میکنند،
حل جدول
واژه پیشنهادی
تریبون
عربی به فارسی
بالای منبر رفت , بالای تریبون رفت , پشت تریبون قرار گرفت
معادل ابجد
668