معنی ترک کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(تَ. کَ دَ) [ع - فا.] (مص م.) واگذاشتن، رها کردن.
حل جدول
پشت پا زدن
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترک گفتن، خداحافظی کردن، دست بر داشتن، دستکشیدن، دل برکندن، رها کردن، ول کردن، منصرف شدن، واگذاشتن، وداع گفتن، عزیمت کردن
فارسی به انگلیسی
Abandon, Blow, Desert, Forsake, Jilt, Leave, Maroon, Quit, Relinquish, Renounce, Strand
فارسی به ترکی
terketmek, bırakmak, terk etmek
فارسی به عربی
اترک، اجازه، اخل، انکر، صحراء، عیب
فرهنگ فارسی هوشیار
هیلیدن (مصدر) وا گذاشتنرها کردن ول کردن دست کشیدن.
فارسی به ایتالیایی
lasciare
معادل ابجد
894